راهبردها و اصول پیشگیری از اعتیاد
دکتر شهرام محمدخانی
استاد تمام روانشناس بالینی دانشگاه خوارزمی
طی سالهای گذشته تلاشهای زیادی به منظور پیشگیری از اعتیاد انجام شده است. این تلاشها از رویکردهای پیشگیرانه مختلفی استفاده کردهاند (بوتوین، شینکه و اورلاندی، ۱۹۹۵، به نقل از برنستاین و زیگ، ۱۹۹۹). حاصل سالها پژوهش و تلاش فردی و گروهی، حجم فراوان اطلاعات و ابداع روشهای متنوع پیشگیری است. رویکردها و طبقه بندی متفاوتی از انواع و روشهای متفاوت مداخله پیشگیرانه به وجود آمده است به نحوی که دیگر نوعی سابقه تاریخی و زمانی در این ارتباط شکل گرفته است. علیرغم این سیر تاریخی، نتایج حاصله چندان رضایت بخش نبوده است، به عبارت دیگر، بیشتر مشخص شده است که در پیشگیری از سوءمصرف مواد روشهایی مؤثر نیستند تا آن که چه روشهایی مؤثرند (لوکفیلد و بوکوسکی، ۱۹۹۱؛ به نقل از NIDA،۱۹۹۱).
هانسن (۱۹۹۷) با مرور پیشینه برنامههای پیشگیری از اعتیاد، روند تکامل این برنامهها را به سه دوره تقسیم میکند. در هر دورهای، کانون تمرکز برنامهها دست خوش تغییر و تحول شده است.
دوره اول، شامل فعالیتهای خیرخواهانه است که توسط افراد و گروهها بر پایه «عقل سلیم، ایدئولوژی یا شهود» انجام میشد. به دنبال این دوره، مرحله برنامه ریزی «مبتنی بر نظریه[۱]» آغاز شد که در آن برنامههای طراحی شده، منعکس کننده درک عمومی از چگونگی شروع مصرف مواد و راههای پیشگیری از اعتیاد در جوانان بود. دوره سوم و کنونی دوره «برنامه ریزی مبتنی بر شواهد علمی» است که بر اساس یافتههای بدست آمده از بررسیهای سبب شناسی در زمینه عوامل خطرساز و حفاظت کننده مصرف مواد و پژوهش نظامدار در خصوص مداخلات و اثر بخشی آنها در پیشگیری از مصرف مواد استوار است.
در دوره «برنامه ریزی علم محور» ارزشیابی برنامههای پیشگیرانه، به ویژه برنامههایی که از طراحی و مبانی نظری محکمی برخوردار هستند، تلاش برای شناسایی برنامههای موثر و عوامل زمینهای مرتبط با پیامدهای مورد نظر، به شدت مورد تاکید است (هانسن، ۱۹۹۷؛ اسپرینگر و همکاران،۲۰۰۴).
طی سالهای اخیر، پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینه پیشگیری مبتنی بر یافتههای علمی[۲] بدست آمده و مدلهای جدیدی در عرصه پیشگیری از اعتیاد مطرح شدهاند، که از جمله آنها میتوان به مدلهای مبتنی بر عوامل خطر ساز و حفاظت کننده و تعامل آنها اشاره کرد. مهمترین جنبه مثبت این مدلها در ارزش پیش بینی آنها است. به این معنا که هر چه کودکان و نوجوانان در معرض عوامل خطر ساز زیادی قرار بگیرند، احتمال تجربه مصرف مواد و سایر مشکلات مرتبط، در آنها افزایش پیدا میکند. با این حال پژوهشهای انجام شده در زمینه عوامل خطر ساز، مدعی وجود رابطه علّی بین این عوامل و مشکلات بعدی نیستند (هاوکینز و همکاران، ۱۹۹۲؛ مرکز پیشگیری از سوء مصرف مواد[۳]،۲۰۰۱).
مدلهای مبتنی بر عوامل خطر ساز و حفاظت کننده علاوه بر سازمان دادن عوامل مرتبط با شروع رفتارهای پرخطر به مفهوم سازی سطوح بالقوه مداخله برای پیشگیری از اعتیاد رفتارهای پرخطر نیز کمک می کند (بوتوین،۲۰۰۱). عوامل خطرساز و حفاظت کننده رفتارهای مشکل ساز بسیار متنوع هستند و در سطوح مختلف خانواده، اجتماع، دانشگاه، گروه همسالان و فرد رخ میدهند (هاوکینز و همکاران، ۱۹۹۲؛ نیوکامب، ۱۹۹۵؛ مرکز پیشگیری از سوء مصرف مواد، ۲۰۰۱ ).
پژوهشهای انجام شده در زمینه عوامل خطرساز و حفاظت کننده، تصویری روشنتری از شبکه ی پیچیده ی عوامل موثر در رفتارهای مشکل ساز در اختیار ما قرار داده است. همچنین بررسیها نشان میدهند که با کاهش عوامل خطر ساز، آسیب پذیری جوانان در برابر مشکلات اجتماعی و بهداشتی بعدی نیز کاهش مییابد.
هاوکینز و کاتالانو (۱۹۹۲) با ارایه یک چارچوب نظری محکم در مورد مصرف مواد، شش حیطه اساسی شامل فرد، همسالان، خانواده، محیط آموزشی، محله و جامعه را مورد توجه قرار دادهاند. این حیطهها با هم تعامل دارند. فرد در مرکز این مدل قرار دارد و همه محرکها را بر اساس ویژگیهای فردی خود پردازش، تفسیر و پاسخ میدهد. جنبهی مثبت این مدل آن است که چارچوبی برای درک اثرات تعاملی عوامل خطرساز و حفاظت کننده فراهم ساخته و در مورد این که کدام عوامل باید توسط مجموعه متنوعی از برنامههای پیشگیرانه، هدف قرار گیرند، رهنمودهای سودمندی ارایه مینماید.
همان طور که اشاره شد این مدل بر اساس الگوی سیستمی مصرف مواد استوار است. که در آن مصرف الکل، سیگار و سایر مواد، نتیجهی تعامل پویای مجموعهای از عوامل محیطی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و فردی در نظر گرفته میگیرد.
پیشگیری به فرایند فعال ایجاد شرایط و یا خصیصههایی اطلاق می شود که به منظور ارتقای بهزیستی و سلامت افراد طراحی میشوند و با ایجاد شرایط بهینه، به ترویج و تسهیل رشد سالم افراد کمک میکنند. هدف برنامههای پیشگیرانه تغییر شرایطی است که در آن رفتارهای نامطلوب امکان بروز مییابند.
به طور کلی، برنامههای پیشگیرانه از نظر زمانی به سه سطح اولیه، ثانویه و ثالث و از لحاظ جمعیت تحت پوشش به سه دسته مداخلات همگانی[۴]، مداخلات انتخابی[۵] و مداخلات موردی[۶] تقسیم میشوند:
مداخلات همگانی: این برنامهها، کل جمعیت دانشجویان را هدف قرار میدهند و هدف آنها جلوگیری از شروع یا به تأخیر انداختن مصرف الکل، سیگار و سایر مواد در دانشجویان است. رسالت اصلی مداخلات همگانی جلوگیری از وقوع مصرف مواد از طریق ارائه اطلاعات و مهارتهای لازم برای پیشگیری از این مسئله است. بنابراین مداخلات پیشگیرانه همگانی بدون هر گونه غربالگری برای خطر مصرف مواد، همه افراد گروه وسیع را هدف قرار میدهند.
فرض بر این است که کل جامعه در معرض خطر مصرف مواد هستند و میتوانند از برنامههای پیشگیرانه بهره ببرند. عیب اصلی این نوع مداخلات آن است که با توجه به گسترده بودن و حجم بالای جمعیت دانشآموزی، این برنامهها هزینه زیادی میطلبند و مقرون به صرفه نیستند. علاوه بر این بسیاری از پژوهشگران در خصوص پیامدهای منفی این برنامهها هشدار دادهاند. مثلاً آموزش در زمینه مواد میتواند به افزایش حس کنجکاوی افراد برای امتحان آن منجر شود (آدلمن و تیلور، ۲۰۰۳).
مداخلات انتخابی: این برنامه برعکس برنامههای همگانی، زیر گروه خاصی از جامعهی کلی را که به دلایل خاص در معرض خطر مصرف مواد هستند، مانند فرزندان والدین الکلی و معتاد، دانشجویان دچار مشکل تحصیلی، و… را هدف مداخلات خود قرار میدهند. گروههای در معرض خطر بر اساس عوامل زیستی، اجتماعی، روانشناختی و محیطی مرتبط با مصرف مواد شناسایی میشوند.
گروههای هدف ممکن است بر حسب سن، جنس، سابقه خانوادگی، محل سکونت، تجربه سوء استفاده جنسی و جسمی تعریف شوند. برنامههای پیشگیری انتخابی، کل افراد گروههای در معرض خطر را بدون توجه به میزان خطر هر کدام از افراد در گروه، هدف مداخله قرار میدهند. مطالعات انجام شده نشان میدهد برنامههای متمرکز بر افراد در معرض خطر، از سودمندی عملی بسیار بالایی برخوردار میباشند (دیویدسون و نیل،۱۹۹۷).
برنامههای خاص: راهبردهای پیشگیری خاص برای جلوگیری از شروع مصرف مواد در افرادی که نشانههای اولیهای از مصرف الکل و سایر مواد نشان میدهند، طراحی شدهاند. هدف برنامههای خاص، شناسایی افرادی که نشانههای اولیه سوء مصرف مواد و سایر رفتارهای پرخطر مرتبط با مصرف مواد را نشان میدهند و ارائه برنامههای اختصاصی به آنها است. افراد شرکت کننده در این برنامهها سطح غیر بالینی از رفتارهای اعتیادی را نشان میدهند.
برنامههای خاص برای افرادی به کار برده میشود که هرچند ممکن است در حال حاضر مواد مصرف کنند یا خیر، ولی عوامل خطرسازی مانند اختلال سلوک، احساس بیگانگی با والدین، محیط آموزشی و همسالان مثبت نشان میدهند که احتمال ایجاد مشکل سوء مصرف مواد را افزایش میدهد. در این نوع مداخلات تاکید کمتری بر ارزیابی و مقابله با عوامل محیطی میشود. هدف مداخلات خاص نه تنها کاهش اولین مصرف مواد، بلکه کاهش مدت زمان تداوم علایم، ایجاد تأخیر در شروع مصرف مواد و کاهش شدت سوء مصرف مواد است (آدلمن و تیلور، ۲۰۰۳).
بر اساس مدل سیستمی راهبردهای پیشگیری از اعتیاد شامل دو دسته هستند (شکل ۳) :
- راهبردهای متمرکز بر محیط: این مداخلات بر تقویت عوامل حفاظت کننده و مقابله با عوامل خطرساز در محیط بیرونی نظیر خانواده، محیط دانشگاه شامل اساتید، کارکنان، افراد کلیدی و تأثیر گذار، فضای روانی اجتماعی خوابگاهها و دانشگاه، و جامعه متمرکز میشوند.
- راهبردهای متمرکز بر فرد: این نوع مداخلات بر تقویت عوامل حفاظت کننده و مقابله با عوامل خطرساز فردی تاکید مینمایند. هدف اصلی راهبردهای متمرکز بر فرد در پیشگیری از مصرف مواد در دانشجویان، کاهش آسیب پذیری و افزایش تابآوری آنان از طریق: (۱) تقویت توانمندیهای فردی و اجتماعی (۲) ارایه اطلاعات درست و (۳) اصلاح نگرشها و باورهای نادرست است.
بر اساس مدل سیستمی پیشگیری از اعتیاد در دانشجویان، مداخلات پیشگیرانه باید چند سطحی بوده و همه عوامل و شرایط موثر بر مصرف مواد را هدف قرار دهند. موسسهی ملی سوء مصرف مواد (۲۰۰۳) با بررسی مطالعات انجام شده در زمینه پیشگیری از سوء مصرف مواد، مجموعهای از اصول راهنما را به عنوان اصول اساسی مداخلات پیشگیرانه شناسایی کرده است. مهمترین این اصول عبارتند از:
اصل اول: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید به گونهای طراحی شوند که «عوامل حفاظت کننده» را در حیطه های مختلف تقویت کنند و «عوامل خطرساز» را تضعیف یا کاهش دهند.
اصل دوم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید تمام انواع مختلف مواد شامل مصرف سیگار، مشروبات الکلی، حشیش، مواد افیونی و … را در بر گیرد.
اصل سوم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید آموزش مهارتهای مقاومت در برابر پیشنهاد مصرف مواد، تقویت باورها و تعهدات شخصی علیه مصرف مواد، افزایش کفایت اجتماعی در روابط اجتماعی، ارتباط با همسالان و توانایی جرأتمندی و تقویت نگرشهای ضد مواد را در بر گیرد.
اصل چهارم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید علاوه بر روشهای آموزشی، از روشهای تعاملی نیز استفاده کنند. روشهایی نظیر تشکیل گروههای گفتگو و بحث میان همسالان.
اصل پنجم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید «والدین» را در برگیرد. همچنین باید شرایطی برای تبادل نظر میان خانوادهها درباره مصرف مواد و مقررات و نحوه برخورد خانواده در برابر مصرف مواد توسط فرزندان، فراهم نموده و پیوند و روابط خانوادگی را تقویت کند.
اصل ششم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید طولانی مدت باشند، و در زمانهای مختلف تحصیلی ارائه شوند.
اصل هفتم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید همه دانشجویان را در برگیرد، ضمن آنکه باید گروههای خاص در معرض سوء مصرف مواد را نیز شامل شود.
اصل هشتم: برنامههای پیشگیری از اعتیاد باید از نظر رشدی متناسب و از نظر فرهنگی حساس و ظریف تهیه شوند.