راه های غلبه بر ترس از شکست برای رهایی از نگرانی
غلبه بر ترس از شکست
نویسنده: دکتر رابرت ل. لیهی
مترجم: سامان نونهال دانشجوی دکتری روانشناسی سلامت
شما را نمیدانم، اما هیچکس به من نیاموخت که چه گونه به طور موفقیت آمیزی شکست بخورم. در زمان من، در دانشگاه، دوره ای تحت عنوان «شکست ۱۰۱» وجود نداشت. مطمئن نیستم که در چنین دوره ای، شما را قبول/ رد درجه بندی میکردند، اما در هر صورت، این دوره برگزار نشد. با این حال، چنانکه همگی میدانیم، شکستْ بخش جدایی ناپذیر زندگیِ ماست- و هیچ کسی خود را به دردسر نینداخته است تا ما را برای شکست نخوردن، آماده کند.
همه ماها انگاره ها (ایده های) نامؤثری (به درد نخوری) شنیده ایم؛ مانند «پیروز شدنْ همه چیز است»، «چه گونه پیروز شوید و هرگز شکست نخورید» و «دو دسته آدم وجود دارد: برنده و بازنده». از این حرف های بیخودی، زیاد است. همه انسانها گاه می بازند. حتا افرادی که آنان را بسیار تحسین میکنیم، شکستهای بزرگی را تجربه کردهاند. فرق نمیکند که ورزشی باشد، اقتصادی باشد، روابطِ بین فردی باشد، درسی باشد، پزشکی باشد، قانونی باشد، ساختوساز باشد، یا کسب و کار؛ همگی باید با شکست مواجه شویم.
ما «برنده» یا «بازنده» نیستیم؛ بلکه وقتی میبریم یا میبازیم، تجارب و فرصتهایی را به دست میآوریم.
برای اینکه از شکست اجتناب کنید، نگرانی را پیشۀ خود میکنید.
خاستگاه نگرانیِ شما ممکن است انگارۀ کمالجویتان باشد. بر اساس این انگاره، نباید هرگز شکست بخورید، یا شکستْ وحشتناک یا خفتبار است. نگرانی را پیشۀ خود میکنید تا «مطمئن باشید» که شکست نمیخورید. گمان میکنید که اگر نگران باشید، از هرگونه شکست، اجتناب خواهید کرد؛ اما چه چیزِ شکست، بسیار بد است؟
به این مثال توجه کنید: لیلا مدرک دکتریِ خود را در رشتۀ روانشناسی اخذ کرد و برای پروانۀ کسب، اقدام نمود. در کمال تعجبش، در امتحانی که برای پروانۀ کسب داده بود، رد شد. گمان میکرد که آدم کودن و شکستخوردهای است و تمام کسانی که او را میشناسند، پیش خود میگویند که لیلا آدم بازندهای است؛ اما هزاران آفرین به او، چون واقعاً تصمیم گرفت که برای دفعۀ بعد، سخت مطالعه کند. موعدِ امتحان فرا رسید، لیلا در آن شرکت کرد و اتفاقاً قبول هم شد. الآن سالهاست که از آن زمان میگذرد و او به فرد بسیار موفقی تبدیل شده و کلینیک بزرگی را دایر کرده است. لیلا توانسته بود بعد از تجربۀ شکست، دوباره قد راست کند، سختتر تلاش نماید، بیشتر بیاموزند و در نهایت، موفق شود. او مانعِ پیش روی خود را از سر راه برداشت.
لیلا سالها پیش دانشجوی من بود و هرگاه در این باره میاندیشم که چه گونه باید با شکست رودررو (رویارو) شویم، تجربۀ وی، به من روحیه میدهد. تجربۀ لیلا به من نکاتی آموخت. هنگامی که دربارۀ احتمال شکست فکر میکنید، سؤالی که برای شما مطرح میشود، این است که «چه چیزِ شکست، خیلی بد است؟»
چه چیزِ شکست، خیلی بد است؟
اگر تصور میکنید که «شکستْ فاجعه است»، پس رغبتی نخواهید داشت که چیزهای جدید را امتحان کنید، از هرگونه خطر، اجتناب خواهید کرد و دربارۀ شکست خوردن در آینده، نگران خواهید بود. کدام یک از جملاتِ زیر، برایتان آشناست؟
- نمیتوانم شکست را تحمل کنم.
- اگر در زمینهای شکست بخورم، گمان میکنم که «آدم شکستخوردهای هستم».
- اگر شکست بخورم، مردمْ پیش خود میگویند که آدم بازندهای هستم.
- نباید چیزی را امتحان کنم، مگر اینکه مطمئن باشم شکست نخواهم خورد.
- اگر شکست بخورم، ممکن است امیدِ خود را نیز از دست بدهم و بیخیال همه چیز شوم.
بیست راه برای غلبه بر ترس از شکست
میتوانستیم ادامه دهیم، اما قضیه را متوجه شدید (گرفتید چی شد/ دوزاریتان افتاد). شما اصلاً «نمیتوانید شکست را تحمل کنید»؛ اما تحمل نکردنِ سختیها- یعنی، ناتوانی در زمین خوردن و دوباره بلند شدن- شما را در دام ذهنِ نگران، نگه میدارد. با این حال، چه میشد اگر دیگر از شکست نمیترسید؟ چه میشد اگر این انگاره را میپذیرفتید که گاه فقط به این دلیل زمین خواهید خورد که دوباره بلند شوید؟ چه میشد اگر تصور میکردید که میتوانید از شکست، درس بگیرید، سختتر تلاش کنید و از اینکه موانع را از پیش رو برداشتید، احساس غرور نمایید؟
ترس از شکست، شما را در دامِ نگرانی نگهداشته است؛ اما خبر خوب این است که میتوانید آن را تغییر دهید. من بیست انگارۀ مقابله ای تدوین کرده ام که میتوانید از آنها استفاده کنید تا به خود کمک نمایید که با ترس از شکست رویارو شوید. در واقع، میتوانید رویارویی با شکست را فرصتی برای رهایی از نگرانی در نظر بگیرید. بیایید ببینیم که آیا بیانات مقابله ایِ زیر، میتواند به شما کمک کند یا خیر.
- من شکست نخوردم، رفتارم با شکست مواجه شد.
- میتوانم از شکستم درس بگیرم.
- میتوانم از شکستم کمک بگیرم تا ببینم که ایرادِ کار کجاست.
- میتوانم سخت تر تلاش کنم.
- شاید اصلاً شکست نبوده است.
- میتوانم بر رفتارهای دیگری تمرکز کنم که موفقیت آمیز خواهند بود.
- میتوانم بر چیزی تمرکز کنم که میتوانم کنترلش کنم.
- برای موفقیت، ضروری نبوده است.
- تاکنون، رفتارهایی انجام داده ام که با موفقیت همراه بوده اند.
- همه انسانها در زمینۀ خاصی، شکست می خورند.
- شاید کسی متوجه نشده است.
- آیا هدف درستی را دنبال میکردم؟
- شکستْ فاجعه بار نیست.
- آیا معیارهایم خیلی دستِ بالا نبوده است؟
- آیا در مقایسه با گذشته، بهتر عمل نکردم؟
- با وجود این شکست، هنوز هم میتوانم کارهایی را که همیشه انجام می دادم، انجام دهم.
- شکست درزمینۀ خاصی، به این معنی ست که تلاشِ خود را کردم. تلاش نکردنْ بدتر است.
- تازه اوّلِ راهام.
- فردایی هم هست.
- فردا همین امروز است.
دربارۀ مسأله ای که نگرانِ آن هستید، بیندیشید. شاید نگران اید که مبادا امتحانِ خود را خوب ندهید. یا نکند فلان کس دوستتان نداشته باشد. یا نکند پولی را از دست دهید. یا … سپس، انگاره های مقابله ایِ بالا را نگاه کنید و ببینید که چه گونه میتوانید از آنها استفاده نمایید.
بیایید که بدانیم. بیایید بدانیم که آنچه دربارۀ شکست، خیلی بد است، طرز فکرِ شماست. بیایید بدانیم که چه گونه یاد گرفته اید با ترس از شکست، مقابله کنید؛ و بیایید از شکست هایمان درس بگیریم. این است «شکستِ ۱۰۱».