سبکها و مهارتهای فرزندپروری موثر برای والدین

فاطمه دمیرچی / کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
مهارتهای فرزندپروری والدین نقش مهمی در شکل گیری شخصیت کودک دارد و اثر آن تا پایان عمر باقی میماند از این رو یادگیری این مهارتها ضروری است.
پدر باید الگوی فرزند در صداقت، سخاوت و شرافت باشد. او باید وقت کافی برای ارتباط با فرزندان بگذارد و نباید بین گفتار و کردارش تفاوتی باشد. ارتباط میان مادر و فرزند نیز اثرات مهمی در رشد روانی کودک دارد.
والدین حالات متفاوتی را در رفتار با کودک از خود نشان میدهند و میتوانند با محبت و آزادگذار، بامحبت و محدودکننده، متخاصم و محدودکننده و یا متخاصم و آزادگذار باشند و با توجه به شیوهای که اتخاذ میکنند رفتارهای مختلفی را در فرزندان به وجود میآورند.
مهارتهای فرزندپروری شامل دو معیار عمده محبت و کنترل والدین هستند و به مجموعه رفتارها، روشها و گفتارهای والدین که نسبت به فرزندان خود اعمال میکنند گفته میشود که به صورت شیوههای استبدادی یا دیکتاتوری، سهل گیر و دموکراتیک یا مقتدرانه در نظر گرفته شدهاند.
شیوه دیکتاتوری یا استبدادی
این روش با کنترل شدید همراه است و یک نفر رئیس تمام اعضای خانواده است و امرونهی میکند و در همهٔ کارها وارد عمل میشود و همهٔ امور تنها به اراده و میل او انجام میگیرد. نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالباً هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند. در میان این سه شیوه، والدین در شیوهٔ استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند. بهویژه این والدین بهندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت میکنند. آنها عموماً نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتاند و بهندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند. ابراز محبت در این الگو در پایینترین سطح قرار دارد. این والدین، تأیید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچگونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند. بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد نسبت به فرزندان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رأی در سطح پایینی قرار میگیرند. این کودکان همچنین افرادی خشمگین، منزوی، غمگین و آسیبپذیر نسبت به فشار (استرس) و محتاط توصیف میشوند.
شیوه سهل گیر و بیتفاوت
در این خانواده بهجای محدودیت و نظارت شدید، اختیار و آزادی فراوان برای کودک قائل میشوند. در این خانوادهها، آزادی مطلق حکم فرماست، آزادی به معنای این که هر کسی، هر کاری دلش خواست میتواند انجام دهد. والدین سهل گیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستههای آنها چندان معقول نیست. مهرورزی و محبت آنها در حد متوسطی قرار دارد. خانواده این والدین نسبتاً آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همینطور در خصوص انضباط کودک از نگرشهایی متعارض برخوردارند. والدین سهلانگار در عین آنکه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنها ندارند. فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفتوگو با کودک، همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود. این والدین بسیار بهندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند. در عین حال والدین سهلانگار زورگو و سرکوبگر هستند. آنها از روشهای احساس گناه و انحراف استفاده میکنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانهجویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود میآورند. والدین سهلانگار در ابراز محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی ندارند. مادران سهلانگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم میسازند و به تمسخر او میپردازند. یک والد سهلانگار در تلاش است درباره خطمشی خود با کودک مشورت کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را به عنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، میتواند از آن استفاده کند؛ نه به عنوان عاملی که مسئول شکلدهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است، معرفی میکند. کودکان این والدین از اتکا به خود، خودداری میکنند و یا از استقلال رأی اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتاً ناپخته توصیف شدهاند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپسروی (رویگردانی) دارند. این کودکان نسنجیده عمل میکنند و به فعالیت بیهدف میپردازند. این کودکان نیز تکانشی، پرخاشگر و فاقد اعتمادبهنفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان میدهند.
شیوهٔ دموکراتیک یا مقتدرانه
شیوهای آزادمنش است و عاقلانهترین و انسانیترین راه زندگی است که مبتنی بر ضوابط اعتدال و تعامل و صمیمیت اخلاقی است. والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفتوگو میکنند، از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند.
این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمیورزند. آنها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.
کودکان این والدین؛ فعال، دارای اعتمادبهنفس، استقلال رأی، واقعگرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند. آنها به دلیل اینکه والدینشان فرصتهای زیادی در تصمیمگیری و انتخاب در اختیارشان قرار میدهند و به خاطر اینکه مورد عشق و محبت واقع میشوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
دو مشکل عمده در روشهای تربیتی والدین
الف) کمبود مهارتهای فرزندپروری
ب) کمبودهای توجهی
با توجه به تحقیقات انجام شده در روشهای فرزندپروری محققان به این نتیجه رسیدند که کودکان والدین مقتدر یا دموکرات بیش از سایر کودکان رشد یافته اند و خصوصیات مثبت بیشتری دارند. از طرفی کودکانی که والدین مستبد یا دیکتاتور دارند اغلب ناراحت، زودرنج و بدون هدف هستند و کودکان والدین سهل گیر غالباً پرخاشگر و خودمحورند و پیشرفت کمی دارند.
مهارتهای فرزندپروری
۱) به رفتارهای کودکتان با دقت توجه کنید.
بسیاری از والدین توجه کمی به آنچه در خانه اتفاق میافتد دارند و به همین دلیل ممکن است مشکلات را بیشتر و مهمتر و بالعکس کمتر و کماهمیتتر از آنچه هست ارزیابی کنند. برای مثال: کودکان گاهگاهی نق میزنند بهویژه، در زمان خستگی، بیماری و یا تغییرات محیط؛ اگر والدین خود خسته و ناراحت باشند ممکن است این مشکل را خیلی بزرگ جلوه دهند. گاهی بالعکس، کودکی که مرتباً با همسالانش دعوا میکند والدین بیتوجهی کرده و آن را طبیعی میدانند و هیچ اقدامی نمیکنند.
با توجه نمودن به رفتارها و یادداشت کردن آنها و اینکه چند بار در روز اتفاق میافتد بهتر میتوانید بفهمید که آیا کودکتان مشکل دارد و آیا نحوه برخورد شما برای حل مشکل مفید است یا نه؟
۲) چگونه میشود رابطه بهتری با فرزندتان داشته باشید؟
- اوقات خوبی را با فرزندتان بگذرانید؛ معمولاً والدین زمان بسیار کمی را با فرزندشان میگذرانند و بیشتر مواقعی که به ظاهر با بچهها هستند، اغلب به فعالیت دیگری مشغول هستند. بهتر است در طول روز و بهطور مکرر زمانهایی را با کودکتان بگذرانید. زمانهای کوتاه (برای مثال ۱ تا ۱۰ دقیقه) مفیدتر است. مثلاً وقتی که کودک به شما مراجعه میکند تا چیزی بپرسد و یا چیزی میخواهد، بهترین زمان برای توجه به کودک است.
- با کودکتان صحبت کنید؛ در مورد چیزهایی که فرزند شما به آن علاقه دارد صحبت کنید. صحبت با کودک به او کمک میکند که سخن گفتن را یاد بگیرد، مهارتهای اجتماعی و گفتگو کردن را بیاموزد و اعتمادبهنفسش افزایش مییابد.
- احساسات خود را به کودکتان نشان بدهید؛ فرزندتان را بغل کنید، لمس کنید، در آغوش بگیرید، ببوسید، ماساژ دهید، قلقلک بدهید. این کارها به کودکان کمک میکند که از مورد توجه بودن و مورد محبت واقع شدن احساس آرامش کنند و رابطه عاطفی آنها محکمتر شود.
۳) اگر مایلید فرزند شما رفتار مطلوبی انجام دهد، مهارتهای تشویق کردن را بیاموزید؛ رفتار مطلوبی را که میخواهید کودکتان انجام دهد دقیقاً مشخص کنید (برای مثال «داشتن نظم» برای کودک مبهم است، بهجای آن میتوانید از کودک خود بخواهید مثلاً اسباببازیها را در محل خودش قرار دهد). در هر نوبت یک رفتار را انتخاب کنید و وقتی فرزند شما آن رفتار را بهصورت خودکار انجام میداد روی رفتار دیگری تمرکز کنید. از روشهای گوناگون تشویق کردن استفاده کنید. تشویقهای شما میتواند کلامی باشد (برای مثال: آفرین دخترم من واقعاً از این که بعد از اتمام بازی اسباببازیهایت را مرتب کردی، خوشحالم) یا تشویقهای غیر کلامی مثل لبخند زدن، چشمک زدن، بغل کردن و … که کودکان از آن لذت میبرند. اگر از تشویق مادی (خرید یک وسیله) استفاده میکنید دقت کنید آن وسیله گران نباشد ولی مورد علاقه فرزندتان باشد. حتماً بعد از اینکه کودکتان رفتار مطلوب را انجام داد آن را تهیه کنید و به وعده خود عمل کنید. اگر در تشویق کردن فرزندتان برای انجام یک رفتار مطلوب ناموفق هستید با متخصص مشورت کنید.
۴) رفتار و مهارتهای جدید را به کودکانتان آموزش دهید؛ برخی از والدین تصور میکنند کودکان با گذشت زمان و وقتی بزرگتر میشوند یاد میگیرند چگونه در هر موقعیتی رفتار کنند. در حالیکه برای یادگیری هر مهارت جدید لازم است والدین آموزش دهند، با فرزندشان تمرین کنند، کودک خود را تشویق نمایند و خود الگوی خوبی در این زمینه باشند.
۵) چگونگی برخورد با رفتار نامطلوب فرزند؛ کودکان خواستههای زیادی دارند که انجام همه آنها مقدور نیست و یا برخی از این خواستهها پسندیده نیستند؛ بنابراین همه کودکان لازم است که حدود و قوانین را یاد بگیرند و ناکامی و ناراحتی خود را هنگامی که به خواستههایشان نمیرسند کنترل کنند. مدیریت این رفتارها برای والدین ممکن است پردردسر باشد، اما روشهای مثبت و مؤثری وجود دارد که به کودکان کمک میکند کنترل بر خویش (خویشتنداری) را یاد بگیرند. روشهای مختلفی برای اداره مشکلات رفتاری کودکان وجود دارد. والدین با تمرین این شیوهها فرصت خواهند یافت که در هر شرایطی روش مناسب را برگزینند.
۶) چگونگی مدیریت رفتارهای نامطلوب کودکان در خارج از خانه؛ کودکان ممکن است در خانه مشکلی نداشته باشند ولی در موقعیتهای دیگری مثل مهمانی، فروشگاه، مطب پزشک و یا مسافرت مشکلاتی را بهوجود آورند. از قبل آماده باشید و چنین موقعیتهایی را در خانه و خارج از خانه تمرین کنید. انتظاراتی را که از کودک خود دارید از قبل مشخص کنید و برای او توضیح دهید (برای مثال امروز که میرویم فروشگاه میخواهم که دست منو بگیری و از من دور نشوی) فعالیتهای سرگرمکنندهای برای کودک در آن موقعیت خاص فراهم کنید (مثلاً بردن اسباببازی مورد علاقه کودک).
۷) تسلط بیشتر بر اوضاع؛ والدین عزیز هر روز حوادث و مسائلی در زندگی شما پیش میآید که ممکن است تعادل شما را دچار اشکال کند. نمیتوانیم از وقوع بعضی حوادث جلوگیری کنیم ولی میتوانیم خود را برای مقابله با چنین حوادثی آماده کنیم. میتوانیم فکر، احساس و رفتارمان را طوری تنظیم کنیم که آسیب کمتری ببینیم. ابتدا موقعیتهای دشوار را مرور کنید و مهارتهایی که برای برخورد با آنها لازم است تمرین کنید. تواناییها و ضعفهای خود را بشناسید. اگر مشکلاتی در زندگی شما هست همین امروز برای حل آن اقدام کنید.
۸) دستیابی به روحیه بهتر؛ هنگامی که یک اتفاق ناگوار برای شما میافتد، افکار منفی از ذهنتان میگذرد. این افکار ممکن است در همان موقع باورکردنی باشند اما اگر بعداً راجع به آن فکر کنید به نظرتان غیرواقعی، مبالغهآمیز و حتی خندهدار بیایند؛ اما در همان زمان این افکار باعث ناراحتی و نگرانی بیشتر شما میشود و موجب میشود که شما تصمیمات درستی نگیرید و حتی مشکلتان بدتر شود. افکار منفی را شناسایی کنید (مثل من همیشه خراب میکنم). در گفتگو با خود عبارت مثبت در جهت سازگاری بیشتر استفاده کنید. (مثل میتوانم این مسئله را حل کنم) و با افکار منفی مبازره کنید (گاهی خراب میکنم ولی بیشتر اوقات خوب عمل کردهام) یاد بگیرید که چگونه خودتان را در شرایط سخت آرام نگه دارید. برای موقعیتهایی که احتمال دارد مشکلی پیش بیاید برنامهریزی کنید و آماده باشید.
۹) تقسیم مسئولیتها؛ پدر یا مادر بودن وظیفه دشواری است و اگر پدر یا مادر هر کدام بخواهند به تنهایی این مسئولیت را بپذیرند دچار خستگی و ناامیدی خواهند شد. یاد بگیرید از دیگران کمک بخواهید با همسرتان کارها را تقسیم کنید در مورد مشکلات پیش آمده حرف بزنید. اگر تا حالا چنین کاری نکردهاید ممکن است در ابتدا همسر و سایر اطرافیان بهراحتی تقاضای شما را نپذیرند چون آنان عادت کردهاند که شما به تنهایی همه کارها را انجام دهید.
بحث و نتیجهگیری
شیوههایی که والدین در تربیت فرزندان خود به کار میگیرند، نقش اساسی در تأمین سلامت روانی فرزندان آنها دارد. در سایه ارتباط سالم است که میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تأمین و ارضای آنها همت گماشت. همانگونه که اشاره شد، هر یک از این شیوهها اثراتی بر رفتار کودکان دارند که در این میان اثرات مخرب و منفی شیوههای سهل گیرانه و مستبدانه بیشتر است. آنچه اهمیت دارد این است که طبق تحقیقات انجام گرفته، بهترین شیوه فرزند پروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترلکننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک میکند تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند و همچنین تأثیر کمی بر آزادیهای فردی کودکان دارد. این کودکان باکفایت، واقعگرا، دارای اعتمادبهنفس، فعال، خود نظمبخش و مسئول هستند.