اختلال اضطراب فراگیر: مدل بدتنظیمی هیجانی
مدل بدتنظیمی هیجانی اضطراب فراگیر
دکتر شهرام محمدخانی (دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی)
محمد خالقی (دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی)
مدل بدتنظيمي هيجاني اضطراب فراگیر از ادبیات موجود در زمینهی نظریه هیجان و حالات تنظیم هیجان به طور کل مشتق شده است. همچنین این مدل اشتراکاتی نیز با مفهومسازی لینهان در مورد نقایص هیجانی در اختلال شخصیت مرزی دارد.
مدل بدتنظيمي هيجاني اضطراب فراگیر در برگیرندهی چهار مؤلفهی اصلی است. مؤلفهی نخست بیان میکند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بیش برانگیختگی هیجانی را تجربه میکنند و یا هیجانهایی را تجربه میکنند که از آن چه اکثر افراد تجربه میکنند شدیدتر هستند. این امر اشاره به حالات هیجانی مثبت و منفی دارد اما به ویژه بر حالات هیجانی منفی تأکید میکند. دوّم اینکه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر درک ضعیفتری از هیجانهای خود نسبت به اکثر افراد دارند. سوّم، آنها نگرشهای منفیتری به هیجانها نسبت به سایر افراد دارند برای مثال، هیجانها تهدیدآمیز هستند و چهارم اینکه راهبردهای تنظیم و مدیریت هیجانی ناکارآمدی به کار میگیرند که به طور بالقوه آنها را در حالات هیجانی که حتی بدتر از حالات هیجانی هستند که این راهبردها را برای تنظیم آنها به کار گرفتند، نگه میدارد.
هر یک از این چهار مؤلّفه مدل بدتنظيمي هيجاني اضطراب فراگیر دارای چند اصول هستند. برای نمونه، مؤلفهی اوّل (شدّت هیجانها) فرضیاتی هستند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر دارای آستانهی پایینتری برای تجربه هیجان نسبت به دیگران هستند و اینکه هیجانها در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به راحتی و با سرعت اتفاق میافتند. علاوه براین، شاید به دلیل در نظر گرفتن شدّت بیشتر و آستانهی پایینتر هیجان افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بیشتر از دیگران هیجانها را ابراز میکنند و این موضوع به ویژه در مورد هیجان منفی مشاهده میشود.
مؤلّفهی دوّم مدل بدتنظیمی هیجانی اضطراب فراگیر یعنی درک ضعیفتر نسبت به هیجانها در زمرهی نقص در توصیف و برچسبزنی هیجانها و نیز در دسترسی و به کارگیری اطلاعات مفیدی که هیجانها منتقل میکنند، میباشد. فرض شده که ترکیب مؤلّفههای اوّل و دوّم منجر به مؤلّفهی سوّم یعنی نگرش منفی نسبت به هیجانها میشود، برای مثال افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر معتقدند زمانی که یک هیجان قوی برانگیخته شود دچار فروپاشی میشوند و این امر موجب ایجاد حلقهی بازخوردی میشود.
در نهایت این زنجیره به نقطهی اوج خود یعنی مؤلفهی چهارم میرسد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر تلاشهای ناموفق و یا ناکارآمدی را به منظور کاهش هیجان و یا کنترل بیش از حد بر هیجان انجام میدهند و یا به طور نامناسب برانگیختگی هیجانی نشان میدهند (برای مثال، نگرانی بیش از حد، سرکوب کردن هیجانها و یا طغیانهای هیجانی). به این ترتیب نگرانی در این مدل به عنوان یک راهبرد نامؤثر برای مقابله با هیجانها نقش اساسی بازی میکند. با این حال این توالی رویدادها میتواند در جهت عکس نیز صورت گیرد (به عبارتی، راهبردهای تنظیم هیجان ناکارآمد منجر به افزایش هیجانهای منفی شود) در نتیجه منجر به ظهور چرخهای دو طرفه از بدتنظیمی هیجان و عاطفهی منفی میشود.