نقش والدین در پرورش اعتماد به نفس کودکان
نقش والدین در پرورش اعتماد به نفس کودکان
پرستو امیری
دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی سلامت دانشگاه خوارزمی تهران
یک الگوی مثبت باشید.
حتماً شما هم چند بار در دوران نوجوانی چنین جملههایی را به زبان آوردهاید: «آرزو دارم این کار را انجام دهم، اما نمیتوانم.» این جملههای منفی که ناشی از ناتوانی در انجام امور است، به رفتار والدین مرتبط است. کودکان دقیقاً از رفتار پدران و مادران الگوبرداری میکنند. پس اگر مشغول انجام کاری هستید و مستأصل هم شدهاید، از این جمله استفاده نکنید: «رئیسم خواسته این فایل را روی سیستم پاورپوینت اجرا کنم اما اصلاً نمیتوانم تا آن موقع این کار را انجام دهم.» با بیان چنین جملههایی غیرمستقیم به فرزندتان نداشتن اعتمادبهنفس را منتقل میکنید. حتی اگر قادر به انجام کاری نیستید، مثبت صحبت کنید: «رئیسم خواسته این فایل را روی سیستم پاورپوینت اجرا کنم. هنوز نتوانستهام ولی تمام تلاشم را انجام میدهم و مطمئناً به نتیجه دلخواهم میرسم. با یک برنامهریزی صحیح حتماً میتوانم انجامش دهم.» در تمام این مدت فرزند شما به گفتههایتان گوش میدهد و به اینکه با یک کار سخت چگونه برخورد میکنید، توجه دارد. اگر شما با خودتان بهتندی برخورد کنید، بدبین باشید، تواناییهای خود را باور نداشته باشید و … کودک شما نیز در آینده آیینه خودتان خواهد شد. ابتدا اعتمادبهنفس خود را پرورش دهید تا کودکتان یک الگوی خوب در این زمینه داشته باشد.
خود انگیز و خونگرم باشید
دوست داشتن و عشق شما اعتمادبهنفس کودکتان را رشد میدهد. در آغوش کشیدن او و گفتن عباراتی مثل «من به تو افتخار میکنم»، تعریف و تمجیدهای درست و بجا بدون زیادهروی کردن، بر روح و جان کودک اثر گذاشته و موجب رشد باورها و اعتمادبهنفس او خواهد شد.
به کودک خود کمک کنید تا تجربیات سازنده و مفید داشته باشد
فعالیتهایی که کودکان را به کار گروهی تشویق کرده و حس همکاری را در آنها پرورش میدهد، به رشد اعتمادبهنفس آنها نیز کمک میکند. اگر فکر میکنید که اعتمادبهنفس کودکتان بسیار کم است و در آینده برایش مشکلساز میشود، بهتر است از یک متخصص کمک بگیرید. مشاوران خانواده روی این مسئله کار و سعی میکنند با ریشهیابی تمام مواردی که احساس و باور منفی کودک را ایجاد کردهاند، نگرش او را نسبت به خود و دنیای پیرامونش تغییر داده و مثبت کنند. اقدام دیگری که میتوانید انجام دهید، برنامهریزی برای گردشهای کوتاه اما هیجانانگیز خانوادگی است؛ دوچرخهای کرایه و مسیری را از قبل انتخاب کنید و به فرزندتان بگویید یک گردش غیرمنتظره دارید. مسیر حرکت را به او نگویید. بگذارید در عمل انجامشده قرار بگیرد، ترس را بیازماید و اعتمادبهنفسش افزایش پیدا کند. یا مسابقههای ۲ نفری بین خودتان و او ترتیب دهید؛ بذرهای یک گیاه خاص را تهیه کنید و از فرزندتان بخواهید آن را بکارد و مسئولیت پرورشش را بر عهده بگیرد. با دیدن روند رشد گیاه شما و رسیدگیتان به آن، او هم ترغیب میشود این کار را انجام دهد و ترس از انجام کارهای انفرادی کمکم در وجودش از بین میرود.
بگذارید ریسک کند
به فرزندتان بیاموزید حتی اگر نتیجه نهایی آنچه انتظارش را داشته، نباشد، اینکه راه موردعلاقه خود را انتخاب و برای انجام آن تلاش کند، ارزشمند است و بخش زیادی از کار را پیموده است، اما این تفکر مخصوص افرادی است که اعتمادبهنفس دارند و از به نتیجه نرسیدن نمیترسند. فرزندتان را ترغیب کنید در فعالیتهای گروهی در مدرسه مانند عضویت در گروههای ورزشی، گروههای موسیقی یا حتی گروههای علمی شرکت کند. با این کار او فرصت نشان دادن تواناییهایش را به دست میآورد و حتی ممکن است در این گروهها بهعنوان سرگروه نقشهایی را بر عهده بگیرد که در تقویت اعتمادبهنفس او نقش زیادی خواهد داشت
ایجاد حس امنیت در محیط گرم خانوادگی
کودکانی که احساس امنیت نمیکنند، رفتارهای تندخویانه و بدی از خود نشان میدهند و اغلب اعتمادبهنفس پایینی دارند. کودکی که همیشه شاهد نزاع و بیحرمتیهای والدینش است، غمگین و افسرده و در مدرسه دچار مشکلات رفتاری میشود.
بر روی تعریف و تمجید خود از کودکتان بیندیشید:
اگرچه، کودکان همیشه (به هنگام شروع به دستوپا رفتن، پرتاب کردن توپ، یا ترسیم یک دایره) نیازمند تشویق هستند، اما کودکان میتوانند به شنیدن تعریف معتاد شوند، بهگونهای که حتی فرصتی برای فکر کردن در مورد خوب و بد اختصاص ندهند، بهویژه زمانی که شما شروع به بزرگنمایی کارهای خوب او میکنید (مثلاً «وقتی دندانهایش را مسواک میزند و…) یک آفرین کافی است.
سعی کنید یک تعریف یا پسخوراند خاص به کودک نشان دهید: مثلاً «بهجای اینکه بگویید نقاشی وی خارقالعاده است به این نکته اشارهکنید که استفاده خوبی از رنگ بنفش کرده است. برای تشویق کودکتان هم حدومرزی قائل شوید. اینکه دختر ۱۰ ساله شما از دستمالکاغذی برای پاک کردن لبش هنگام غذا خوردن استفاده میکند امری بدیهی است و نیازی نیست بابت این کار هدیهای دریافت کند. بچهها خیلی سریع همهچیز را میآموزند و شما بهصورت ناخودآگاه به این دلیل که حس پدر و مادری دارید، آنها را تشویق میکنید. اینکه کودک را تشویق میکنید، بسیار عالی است اما به او حسی واقعی ببخشید و این حس را اغراقآمیز نکنید. در غیر این صورت فکر میکند این کارهای ساده هم حتماً خیلی سخت بوده و فقط او از عهده انجامش برمیآید.
کودک خود را نجات ندهید!
طبیعی است که بخواهید کودک خود را از صدمه دیدن، دلسرد شدن و اشتباه کردن محافظت کنید اما وقتی شما مداخله میکنید (تلاش برای دعوت شدن کودکتان به جشن تولدی که دعوت نشده است، فشار بر روی مربی تیم فوتبال تا به کودکتان زمان بیشتری برای بازی بدهد) در واقع کار مفیدی برای او انجام نمیدهید.
کودکتان نیاز دارد تا بفهمد که شکست خوردن و داشتن احساساتی مثل ناراحتی، اضطراب و عصبانیت اتفاقاتی طبیعی هستند و آنها با غلبه کردن بر موانع یاد میگیرند که موفق شوند نه از طریق رفع موانع توسط شما. بهویژه برای نوجوانان بسیار مهم است که شانسی برای بازی کردن و خطر کردن بدون دخالت و انتقاد والدین داشته باشند.
اجازه دهید تصمیم بگیرند.
زمانی که کودک شما از همان سنین پائین شانس و امکان تصمیمگیری داشته باشد در مورد توانایی تصمیمگیری خود اعتمادبهنفس به دست خواهد آورد. بخش مهمی از شکلگیری اعتمادبهنفس کودک به انتخابهای مستقل او بستگی دارد. حتی اگر انتخابهای درست و بجایی نباشد. مطمئن باشید پس از چند بار، انتخابهای درستی خواهد داشت چون به خودش اعتماد دارد.
بهتر است به کودکتان ۲ تا ۳ گزینه بدهید تا از میان آنها انتخاب کند. (مثال: از کودک ۳ سالهتان نپرسید که برای نهار چه میخواهد بلکه بهجایش میتوانید به او ماکارونی، کره بادامزمینی و عدسی پیشنهاد کنید تا انتخاب کند.) و درعینحال اجازه دهید کودکتان بداند که برخی از تصمیمها مختص شما هستند.
علائق خاص خودش را پرورش دهید.
سعی کنید که کودکتان را با طیف وسیعی از فعالیتهای مختلف روبهرو کنید و تشویق کنید تا علاقه واقعی آش را بیابد، تقویت این قسمتها به بچهها احساس خوبی میدهد، این پاداش و تشویق میتواند فقط یککلام دلگرمکننده باشد و یا ممکن است یک رفتار سالم و بدون هزینه از طرف شما باشد (چسباندن نقاشی کودک روی دیوار اتاق). کودکانی که علائق ویژه خود را دارند-حتی اگر این علاقه آشپزی یا دایناسورها باشد-از این تخصص خود احساس غرور میکند ونیز در موقعیتهای دیگر زندگی آش نیز موفقتر خواهد بود حتی شما میتوانید از این مزیت علائق فرزندتان در جهت برقراری ارتباط وی با سایر کودکان استفاده کنید. نکتهای که در این بخش باید به آن توجه کنید این است که مواظب باشید به دنبال علاقهمندیهای کودک خود باشید و نه علاقهمندیهای خودتان. بسیاری از ما ممکن است علائق و آرزوهایی داشته باشیم که به آن نرسیده باشیم و حالا این آمال و آرزوها را میخواهیم روی فرزندمان پیاده کنیم.
بگذارید مشکلاتش را خودش حل کند
بچهها با حل مشکلاتشان، اعتمادبهنفسشان را تقویت میکنند و به تواناییهای خود پی میبرند. آیا فرزندتان را درحالیکه مشغول پیدا کردن یکتکه پازل است فقط تماشا میکنید یا سریع تکه پازل گمشده را برایش پیدا میکنید؟ آیا وقتی بهسختی مشغول بستن دکمههای لباس با بند کفشش است، سرزنشش میکنید و خودتان انجام این کار را به عهده میگیرید یا اجازه میدهید برای چند بار دکمهها را جابجا ببندد یا بند کفشش وسط راه باز شود؟ مطمئن باشید اگر بتواند این کارهای ساده را بارها اشتباه انجام دهد، حتماً در آینده با اعتمادبهنفس بیشتری مشکلهای بزرگتر را بهتنهایی حل میکند.
باورهای نادرست کودک خود را شناسایی کنید
بسیار مهم است که باورهای بیمعنی و غیرمنطقی کودکتان را در مورد خودش شناسایی کنید. حتی اگر این باورهای غیرعقلانی راجع به کامل بودن، جذابیت و تواناییهای او نیز باشد. به کودک خود کمک کنید تا در این زمینه به استانداردهای درستی برسد و در ارزیابی خود واقعبین باشد. درک و احساس نادرست از خود میتواند کمکم در باورهای کودک ریشه بدواند و مثل حقیقت برایش جلوه کند. مثلاً کودکی که در مدرسه شاگرد بسیار خوبی است ولی در ریاضیات ضعیف است، میگوید: «من ریاضیات را نمیفهمم و شاگرد بدی هستم» این دیدگاه و طرز فکر نهتنها اشتباه است، بلکه باور غلطی است که در آینده زمینه شکستها و ناکامیها را برای کودک فراهم میآورد؛ بنابراین باید کودکان را تشویق کنیم تا واقعبین باشند.
منبع: کتاب پنج مهارت که باید به فرزندانمان بیاموزیم- پرستو امیری- حبیبه برزگر- انتشارات آثار فاخر
[/vc_column_text][/vc_column][/vc