به سرزمین احساسات خوش آمدید

احساسات: آیا تابه‌حال احساساتی داشته‌اید که تحمل‌شان برای شما سخت بوده باشد؟ شاید وقتی چنین احساساتی دارید با خودتان چیزهایی شبیه به این می‌گویید:

  • دوباره این احساس به سراغم آمده.
  • چرا چنین احساساتی دارم؟
  • نباید اینطوری احساس کنم.
  • هیچ‌کس احساساتی شبیه به من ندارد.
  • چرا نسبت به فردی که عاشقش هستم احساسات متناقضی دارم؟
  • چرا گاهی دوستش دارم و گاهی حوصله‌اش را ندارم؟
  • بهتر است کندوکاو کنم تا ببینم چرا چنین احساسی دارم.

احساسات هر چه که هستند واقعی‌اند و ما آنها را تجربه می‌کنیم. مشکل این نیست که ما چنین احساساتی داریم. بلکه ارزیابی و نظر ما راجع به احساسات باعث می‌شود راهبردهایی برای مقابله یا خلاص شدن از شر آنها به کار بگیریم. بعضی از این راهبردهای ناسازگارانه عبارت‌اند از نشخوار فکری، نگرانی، اجتناب، اطمینان جویی، مصرف سیگار، سوءمصرف مواد، سوءمصرف الکل، پرخوری، غُر زدن و شکایت کردن. این راهبردها ناسازگارانه‌اند چون صرفاً منجر به تسکین و آرامش موقت شما در برابر پریشانی می‌شوند ولی در بلندمدت باعث پریشانی و فشار بیشتری می‌شوند. برای مثال مصرف سیگار ممکن است بلافاصله باعث کاهش فشار در ما شود اما خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی، اضطراب، مشکلات خواب و تعارض با دیگران را افزایش می‌دهد. یا اینکه چون فکر می‌کنیم نشخوار فکری باعث می‌شود جواب سؤالاتمان را بگیریم به آن می‌پردازیم، غافل از اینکه بر میزان افسردگی و اضطراب خودمان می‌افزاییم. یا اینکه شاید باور داشته باشیم تنها راه مقابله با احساسات این است که از آنها اجتناب کنیم، هرچه زودتر بهتر. باورهای ما دربارۀ احساسات و راهبردهای مقابله‌ای با آنها از عوامل مهم تعیین‌کنندۀ بهزیستی و کیفیت زندگی هستند. اگر بر این باور باشیم که احساسات غیرقابل‌کنترل هستند، هیجانها مایۀ شرم هستند، هیجانها وحشتناک‌اند، برای خلاص شدن از شر آنها باید هر چه زودتر اقدام کرد، باید به مصرف الکل و مواد پناه برد و … در سرزمینی ناشناخته باقی خواهیم ماند، چرا که احساسات در دنیای ما جایی ندارند و برای ما قابل‌فهم نیستند. در عوض ما پیشنهاد می‌کنیم به سرزمین احساسات بیایید. آنها را از نزدیک ببینید و تجربه کنید، آنها را در آغوش بکشید و به عنوان بخشی از زندگی گسترده‌تر بپذیرید. می‌توانید به جای باورهای ناکارآمد قبلی باورهای جدیدی دربارۀ احساسات در خودتان رشد دهید:

  • احساسات موقت هستند
  • احساسات مرا نخواهند کُشت
  • احساسات به‌خودی‌خود بد نیستند
  • می‌توانم احساسات را بپذیرم
  • دیگران هم احساساتی شبیه به من دارند

با اتخاذ چنین باورهایی دیگر هیجانها وحشتناک و غیرقابل‌کنترل نخواهند بود، می‌دانیم که دیگران نیز چنین هیجانهایی دارند و این بخشی از زندگی و ماهیت این دنیاست. هیجان ها را بخشی از وجودمان می‌دانیم و نمی‌خواهیم هر طور شده آنها را از بین ببریم. دیگر برای از بین بردن آنها به سیگار یا الکل پناه نمی‌بریم. دیگر به نشخوارهای فکری طولانی‌مدت نمی‌پردازیم و از آنها اجتناب نمی‌کنیم. می‌دانیم که آنها می‌آیند و می‌روند. کافیست لحظه‌ای تأمل کنیم و ببینم دیروز، ماه قبل، سال گذشته و خیلی دورتر چه احساساتی داشتیم که آمدند و رفتند. شاید آن احساسات گذشته در حال حاضر برای ما مهم نباشند یا حتی مضحک به نظر برسند. این انتخاب ما بود که با آنها بجنگیم یا اینکه آنها را بپذیریم و راهکارهای ناسازگارانه را برای خلاص شدن از شر آنها به کار نگیریم. ما هر چقدر هم بدویم نمی‌توانیم از آنها فرار کنیم. در عوض می‌توانیم یاد بگیریم چگونه با آنها همراه شویم و راهبردهای سالمی برای مدیریت آنها به کار بگیریم. سرزمین احساسات در ما جای دارد. با آتش زدن به احساسات، در واقع خودمان را آتش خواهیم زد. پس به جای فرار از این سرزمین، قدم به آن بگذاریم.

محمد خالقی

روانشناس بالینی- مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره کاج

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.