تغییر فرهنگ رابطه از «خودمحوری» به «رابطه محوری»

فرهنگ رابطه – ارتباط یکی از نیازهای اصلی انسان است که می‌تواند اساس بسیاری از ابعاد دیگر زندگی از جمله سلامتی، پیشرفت، کار و غیره باشد. روابط صمیمی و عاشقانه نیز در این بین از جایگاه خاصی برخوردارند. ایجاد یک رابطه آن هم از نوع صمیمی شاید آنچنان هم دشوار نباشد اما حفظ و جلوگیری از رکود و نابودی رابطه نیازمند تلاش مداوم و پرداختن به آن است. گاهی ما فراموش می‌کنیم که خودِ رابطه را نیز می‌توان در زندگی روزمره هدف گفتگوها و مراقبت قرار داد. معمولاً زمانی که دو نفر دلباختۀ هم می‌شوند تا قبل از رسیدن به یکدیگر چنان تحت تأثیر هم قرار دارند که گویی عاشقانی نظیر آنها وجود ندارد. اما علوم اعصاب جدید نشان داده که افراد طی دوره‌های اولیۀ آشنایی و قبل از ورود به زندگی مشترک به شدت تحت تأثیر مواد زیست شیمیایی قرار دارند که علاوه بر مسائل شخصیتی، اجتماعی و … جذابیت‌ها را دو چندان می سازند. اما باید دانست که اینها کافی نیستند و تلاش مداومی برای حفظ رابطه مورد نیاز است. از طرفی نیز تا پیش از ورود به زندگی مشترک عمدتاً متأثر از رفتارها و عادات خودمحورانه هستیم. برای مثال گاهی در دوران مجردی تمایل داریم زمان زیادی تنها باشیم، با کسی صحبت نکنیم، از مسئولیتهایمان شانه خالی کنیم، اهداف شخصی مان را دنبال کنیم و … اینها جزوی از فرهنگ مجردی یا خودمحوری هستند که ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه با خود وارد فرهنگ مقصد یعنی رابطه کنیم، درست همانطور که هنگام مهاجرت بخشی از فرهنگ جامعۀ قبلی‌مان را با خود وارد فرهنگ جدید می‌کنیم. با این حال، فرهنگ رابطه متفاوت است و نیازمند انطباق‌های جدیدی است که بهتر است قبل از ورود به رابطه آنها را صورت دهیم و در طول رابطه نیز به صورت مداوم در جهت آن تلاش کنیم چون همانطور که گفتیم رابطه مزایای زیادی برای ما در بر دارد. حل و فصل صحیح نیاز به رابطه از طریق عشق امکانپذیر است که شامل احترام، مسئولیت، توجه، اهمیت دادن و … است.

رابطه نوعی سرمایه‌گذاری است که با ریسک همراه است و عدم توجه و نپرداختن به آن همانند سایر سرمایه‌گذاری‌ها با ریسک ورشکستگی و نابودی روبرو است. زمانی که تصمیم به ارتباطی صمیمی و زندگی مشترک با فردی دیگر می‌گیریم که به او علاقه‌مند هستیم باید بدانیم که نمی‌توانیم صرفاً بر اساس افکار، خُلق و احساسات خودمان عمل کنیم بلکه در مواقعی باید بر خلاف خُلق، نظرات، عقاید، و افکارمان عمل کنیم. در واقع «تعهد» در رابطه صرفاً به معنای عام آن یعنی «عدم ارتباط با دیگری» یا «خیانت نکردن» نیست، بلکه ما متعهد می‌شویم برای هم کارهایی انجام دهیم که دیگران انجام نمی‌دهند، به هم آرامش ببخشیم، با هم گفتگو کنیم، یکدیگر را قضاوت و سرزنش نکنیم، باید متعهد شویم و قادر باشیم نه تنها خودمان و حال بدمان را «به نفع رابطه» تسکین دهیم بلکه طرف مقابل را نیز آرام کنیم و به او آرامش ببخشیم. در واقع ضمن حفظ حدودی از خودمختاری، رابطه اولویت قرار می‌گیرد. این مسئله در ارتباط با هر دو طرف صدق می‌کند. باید یاد بگیریم هنگامی که تصمیم به وارد شدن در یک رابطه می‌گیریم از فرهنگ «خودمحوری» به سمت «رابطه محوری» حرکت کنیم تا ببینیم آنچه هم‌اکنون تجربه‌اش نمی‌کنیم (عشق) را تجربه خواهیم کرد یا اینکه با خودمحوری، خودمان را از این تجربه شیرین و مزایای فراوانی که به همراه دارد محروم می‌کنیم.

فرهنگ رابطه شامل مواردی از جمله صمیمت، عدم ترس از قضاوت یا سرزنش شدن، آرامش گرفتن و آرامش دادن، برابری، احترام، ارزش نهادن به یکدیگر، پذیرش اشتباهات و تلاش برای جبران آنها، انجام برخی از کارهایی که دوست نداریم به خاطر دوست داشتنِ طرف مقابل، مسئولیت‌پذیری، مراقبت از هم، توجه کردن، امنیت بخشیدن، حل مناسب تعارض‌ها، درک دنیای طرف مقابل، شناخت مداوم از هم، ابراز احساسات، حمایت از یکدیگر، همدلی و هر آنچه به نفع رابطه است که در بعضی مواقع یک نفر و در مواقعی دیگر طرف مقابل برای هم انجام می‌دهند.

محمد خالقی- روانشناس بالینی

مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره کاج

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.