طرح‌واره هیجانی چیست؟

دکتر شهرام محمدخانی دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی

محمد خالقی- کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

طرحواره هیجانی تقریباً هر کسی هیجان‌هایی از قبیل غم، اضطراب و یا خشم را تجربه کرده است امّا همه دچار افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و یا اختلال وحشت‌زدگی نمی‌شوند. چه چیزی موجب تداوم هیجان‌ها می‌شود تا به اختلال روان‌شناختی تبدیل شوند؟ تنها تجربه‌ی هیجان نیست که دارای اهمیت است، بلکه تفسیرهایی که از آن هیجان‌ها انجام می‌شود و راهبردهایی که فرد به کار می‌گیرد تا با آن هیجان‌ها مقابله کند و یا به آن‌ها نظم بخشد مهم هستند. مسیرهایی وجود دارد که هیجان‌های دردناک به آسیب‌شناسی منتهی می شود و هم‌چنین مسیرهای مختلف وجود دارد که از هیجان‌های دردناک به راهبردهای زندگی سازگار ختم می‌شود. دیدگاهی که در اینجا مطرح می‌شود این است که تفسیرها و پاسخ‌های یک فرد به هیجان‌های دردناک تعیین می‌کند که آیا تجربه‌ی هیجان‌ها به آسیب‌شناسی منجر می‌شود یا نه. به عنوان نمونه، فردی می‌تواند غم شدیدی را بدون ابتلا به اختلال افسردگی اساسی تجربه کند (لی‌هی، 2015).

مدل طرحواره هیجانی

لی‌هی (2002) بر اساس مفهوم پردازش هیجانی و مدل فراشناختی، مدل طرحواره هیجانی خود را ارائه داده است. این مدل بر این اصل استوار است که اختلال‌های هیجانی ناشی از باورها، تفاسیر و راهبردهای به کار گرفته شده برای مقابله با هیجان‌ها است. طرحواره هیجانی به باورها، تفاسیر، مفاهیم، برنامه‌ها و راهبردهایی اطلاق می‌شود که به هنگام تجربه یک هیجان به کار گرفته می‌شوند (لی‌هی، 2015). «مدل طرحواره هیجانی» یا «نظریه طرحواره هیجانی»، درک ما از هیجان را به وسیله‌ی اینکه جنبه‌های مهم فرآیند تجربه هیجانی در برگیرنده‌ی تفسیر و ارزیابی فرد از هیجان‌ها و راهبردهای کنترل هیجان فرد است گسترش می‌دهد. از این منظر، هیجان تنها یک تجربه محسوب نمی‌شود، بلکه یک هدفی از تجربه است.

اگرچه هیجان‌ها از طریق انطباق تکاملی نمو یافته‌اند و ممکن است تجارب همگانی باشند، تفسیرها، ارزیابی‌ها و پاسخ‌های فرد نیز به طور اجتماعی ساخت یافته‌اند. نظریه‌ طرحواره هیجانی یک مدل شناختی- اجتماعی از هیجان و نظم‌جویی هیجان است. این نظریه بیان می‌کند که افراد در ارزیابی خود در مورد مشروعیت و احساس شرم درباره‌ی هیجان، تفسیرهای خود در مورد علل هیجان، نیاز به کنترل هیجان، انتظارهایشان درباره‌ی طول مدت و خطر هیجان و استانداردهای خود نسبت به متناسب بودن هیجان متفاوت هستند (لی‌هی، 2002، 2003ب؛ لی‌هی و همکاران، 2011).

 اگر هیجان اساس زیستی نیرومندی داشته باشد و حتی اگر هیجان با تحریک برانگیزاننده‌ی خاصی مرتبط باشد، تجربه‌ی هیجان اغلب به وسیله‌ی تفسیر از آن هیجان ادامه می‌یابد: «آیا اضطراب من معنایی دارد؟»، «آیا دیگران هم به طریقی مشابه من احساس می کنند؟»، «آیا این حالت هیجانی مدت زمان نامحدودی ادامه خواهد داشت؟»، «چگونه می‌توانم این هیجان را کنترل کنم؟» و یا «نکند دیوانه شوم؟» این تفسیرها از هیجان محتوای اصلی طرحواره ‌های هیجانی هستند- باورها درباره‌ی هیجان‌های خودمان و دیگران و اینکه چگونه این هیجان‌ها نظم بخشیده شوند (لی‌هی، 2015).

بر اساس مدل طرحواره هیجانی هنگام تجربه یک هیجان ناخوشایند مجموعه‌ای از ارزیابی‌ها و تفاسیر و راهبردها به کار گرفته می‌شوند که طرحواره ‌های هیجانی نام دارند (لی‌هی، 2002). اولین گام در این مدل شامل توجه به هیجان و نام‌گذاری آن است که گاهی این دو همزمان با هم روی می‌دهند. در گام بعدی دو مسیر بهنجارسازی و آسیب‌شناسی قرار دارد. اگر فرد هیجان خود را بهنجار قلمداد کند او به سمت پذیرش، ابراز، اعتباریابی و یادگیری از تجربه‌ی خود حرکت می‌کند. در مقابل فرد می‌تواند وارد مسیر آسیب‌شناسی شود و هیجان خود را آسیب‌زا کند. برای مثال او ممکن است در نظر بگیرد که هیجان ناراحت‌کننده است، اجتناب شناختی را در پیش گیرد که منجر به گُسست، پرخوری و یا بی‌حسی هیجانی می‌شود.

از آن‌جا که هیجان ( و یا تجربه‌ای که موجب برانگیخته شدن هیجان شده) به اندازه کافی پردازش نشده است ممکن است منجر به احساس عدم کنترل بر هیجان‌ها شود، بنابراین فرد نتیجه می‌گیرد که هیجان‌ها برای مدت طولانی تداوم خواهند داشت. این امر در برخی موارد منجر به نشخوار فکری و یا نگرانی، اجتناب از موقعیت‌های مشکل‌ساز و یا حتّی سرزنش کردن دیگران شود. پیامد این امر مجموعه‌ای از تفسیرهای منفی از هیجان‌ها است از قبیل اینکه هیجان‌ها ممکن است موجب احساس گناه شوند، متفاوت از هیجان‌های دیگران باشند و یا غیرقابل درک باشند که نشان می‌دهد فرد نمی‌تواند این هیجان‌ها را بپذیرد و در مقابله با هیجان‌ها درمانده می‌شود (لی‌هی‌، 2002).

طرحواره هیجانی و تنظیم هیجان

در الگوی طرحواره ‌هیجانی، افراد از نظر تفسیری که از تجربه‌ی هیجانی خود به عمل می‌آورند با یکدیگر متفاوت هستند و ممکن است از طریق اجتناب تجربی (مانند سرکوبی، بی‌حسی، اجتناب و گریز)، راهبردهای شناختی بی‌فایده (مانند تکیه‌ی بیش از حد بر نگرانی و نشخوار فکری)، جستجوی حمایت اجتماعی (خواه راهبردهای اعتباریابی سازگارانه و خواه راهبردهای اعتباریابی ناسازگارانه) و یا راهبردهایی دیگر بکوشند تا با هیجان‌های خود مقابله کنند (لی‌هی و همکاران، 2011). آنچه تعیین می کند که آیا هیجان های منفی تجربه به اختلال هیجانی پایدار و بادوام تبدیل می شود یا نه، راهبردهای تنظیم هیجانی برخاسته از طرحواره های هیجانی است. بنابراین با شناسایی و تعدیل طرحواره های هیجانی ناسازگارانه و آموزش راهبردهای تنظیم هیجان سازگارانه می توان از بروز مشکلات هیجانی پیشگیری کرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.