جمع بیصدا: نگاهی به گسترده گی و پیامدهای روانی و اجتماعی آسیب جنسی در زنان
قسمت اول- آنچه امروز در گذر است
آیدا محمودی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی – مرکز مشاوره کاج
آسیب جنسی در زنان: در سال میلادی گذشته در کشور آمریکا جنبشی فمنیستی با عنوان «من هم» سر و صدای زیادی به راه انداخت. جنبش «من هم» نخستین بار در سال ۲۰۰۶ توسط فعال حقوق مدنی تارانا برک آغاز گشت تا صدایی باشد برای بازماندگان خشونتهای جنسی بویژه زنان جوان سیاه پوستی که متعلق به طبقات اقتصادی پایین بودند. هدف این جنبش نیرومندسازی این بازماندگان به کمک همدلی بود تا این افراد بدانند که در مسیر التیام یافتن از این آسیب تنها نیستند. جنبش «من هم» در وبسایت خود مطرح کرده که از سال ۱۹۹۸ تا کنون، هفده میلیون و هفتصد هزار زن گزارش کردهاند که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.
در پایان سال ۲۰۱۷ مجله تایم به اعضای این جنبش که خود را «شکنندگان سکوت» مینامیدند عنوان فرد برتر سال را اختصاص داد، عنوانی که در سالهای پیش از آن به کسانی مانند دونالد ترامپ (۲۰۱۶)، آنجلا مرکل (۲۰۱۵)، پاپ فرانسیس (۲۰۱۳)، باراک اوباما (۲۰۱۲)، مارک زکربرگ (۲۰۱۰)، ولادیمیر پوتین (۲۰۰۷)، بیل گیتس (۲۰۰۵) اختصاص داد شده بود. این عنوان به دنبال جنجالهای رسانهای گستردهی بازیگران زن هالیوود در شکایت از دههها آزار جنسی توسط تهیهکننده هالیوودی هاروی ونشتین به اعضای این جنبش اهدا شد. فضای ایجاد شده در جامعه آمریکا موجی از اعتراضات عمومی و قضایی در رابطه با آزار جنسی راه انداخت و تعداد زیادی از زنان و مردان پس از سالها و حتی دههها زبان به اعتراض گشودند.
شیلی جین روانپزشک و متخصص اختلال استرس پس از حادثه در مقالهای در وبسایت روانشناسی امروز از تجربه بالینی خود سخن میگوید:
«لکه ننگی که با آسیب جنسی همراه است معمولا بازمانده را برای جلوگیری از شرمگین شدن، وادار به سکوت میکند. بارها پیش آمده که مراجعینم با دلایلی همچون ترس از باور نشدن و تلاش برای فرار از حادثه با فراموش کردن آن، در مورد حادثه آزار جنسی سکوت اختیار کرده و با این کار ملغمهای از هیجانات در هم تنیده از جنس خشم، انکار، ترس، شرم و احساس گناه را در خود بر جای گذاشتهاند. زمانی هم که بازماندگان آزارهای جنسی در مورد این مسئله شروع به صحبت میکنند، دچار جراحتهای ثانویه از جمله مورد ندامت قرار گرفتن، زیر سوال رفتن شخصیت و ارزش فرد و دیگر آسیبهای ناخواسته از طرف خانواده، دوستان و همکاران میگردند. اما در پاییز گذشته با مطرح شدن موارد آزار جنسی که در مورد افراد مشهور در هالیوود و حوزه سیاست رخ داده بود، اتفاق عجیبی بوقوع پیوست. برای اولین بار گفتگو درباره آسیبهای جنسی به بیرون از اتاق مشاوره، میان افراد پیر و جوان، در موقعیتهای معمولی حتی هنگام صرف شام و در جریانهای رسانهای و مجلات پزشکی کشیده شد.»
اما پس از عبور از اوج جنبشهای اجتماعی و رسانهای درباره این مسئله، واکنشهایی از جنس دیگر مطرح گردید. واکنشهایی که با وجود حساس بودن موضوع منطقی به نظر میرسد. از جمله این واکنشها نامه سرگشاده صد زن فرانسوی بود که مشاغلی در طیف نویسنده، بازیگر، تاجر و دانشگاهی داشتند. این زنان در نامه سرگشاده خود پیشروی جنبش «من هم» را تهدیدی برای آزادی جنسی مردان و ترویج نفرت از فعالیتهای جنسی طبیعی مردانه دانستند. آنها در این نامه درخواستهای متعدد مردان برای برقراری رابطه جنسی را حق طبیعی مردان دانسته و بر لزوم جداسازی خشونت از اغوای جنسی مبتنی بر لذت و احترام تأکید ورزیدند. به گفته ایشان خشونت جنسی با معاشقه که مبتنی بر برابری و احترام به خواستههای طرف مقابل است، تفاوت داشته و در آن با فرد مورد تعرض به مثابه یک شئ رفتار شده و رضایت و خواستههای وی نادیده انگاشته میشود. از دید ایشان این نگاه تندرو به رفتارهای جنسی مردان و آزاهای جنسی، زنان را به قالب یک فرد قربانی برده و مفهوم توانایی زنان برای دفاع از خودشان در مقابله با آسیب جنسی را در ذهنشان کمرنگ میکند.
به نظر میرسد که جنجال بر سر نحوه برخورد با مسئله آسیبهای ناشی از آزارهای جنسی تا رسیدن به اتفاق نظر و نقطه ثبات همچنان ادامه خواهد داشت اما اینها جریانهایی اجتماعی هستند که در جوامع غربی در جریان بوده و تا رسیدن موج هوشیاری افکار عمومی درباره نحوه برخورد مناسب با افراد آسیبدیده به جامعه ما شاید راه زیادی در پیش باشد. البته با توجه به گستردگی شبکههای اجتماعی این فواصل گاهی به سرعت پیموده میشوند. در اینجا نقش متخصصان سلامت روان در جامعه برای اطلاعرسانی و آموزش عموم در زمینه نحوه پذیرش افراد آسیبدیده جنسی و حمایت از آنان پررنگتر شده و بهتر است از واگذاشتن این مسئله به شانس و جریانهای اجتماعی احتمالی چشمپوشی کرد و برنامهریزی هایی را برای همکاریها و اقداماتی سیستماتیک در این زمینه انجام داد.
این نوشتار ادامه دارد. ما را دنبال کنید.