کودک آزاری و پیامدهای آن

دکتر شهرام محمدخانی

استاد تمام روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی

کودک آزاری و بدرفتاری با کودک در طول تاریخ بشر و در فرهنگ‌ها و اقوام مختلف امری معمولی بوده است و در طی قرن‌ها، دیدگاه اجتماعی متداول‌ این بود که کودکان جزیی از دارایی‌های شخصی هستند و والدین می‌توانند آن‌ها را با هر روشی که مناسب می‌دانند تربیت کنند. در حال حاضر نیز این نگرش در بسیاری از خانواده‌ها وجود دارد و کودکان را در معرض خطر آزار و اذیت والدین قرار می‌دهد.

گزارش‌ها و آمارهای جهانی نشان می‌دهد که بدرفتاری با کودکان در دهه‌های اخیر افزایش یافته است. آگاهی‌های عمومی و نگرانی از افزایش کودک‌ آزاری زمینه‌ای را فراهم کرد تا قوانین حمایت از کودکان تدوین شود و حدود اختیارات والدین در به‌کار بردن روش‌های تربیتی تعیین گردد.

بر اساس قانون پیش‌گیری و درمان سوء استفاده از کودک (۱۹۸۴) کودک‌ آزاری را می‌توان به صورت زیر تعریف نمود:

«هر گونه آسیب جسمی یا روانی، سوء استفاده‌ی جنسی یا بهره‌کشی، غفلت نسبت به درمان یا بدرفتاری با کودک زیر ۱۸ سال توسّط فردی که مسئول نگه‌داری و حفاظت کودک است و موجب آسیب به کودک و یا تهدید سلامت و آسایش او می‌شود».

کودک آزاریکودک‌ آزاری طیف گسترده‌ای دارد و به شکل‌های مختلف کودک‌ آزاری جسمی، غفلت و بی توجهی، سوء استفاده‌ی جنسی و بدرفتاری عاطفی مشاهده می‌شود. برخی از پژوهشگران، سوء استفاده‌ی جنسی و بدرفتاری عاطفی را مخرّب‌ترین نوع کودک‌ آزاری می‌دانند.

بسیاری از افراد هنگامی که اخبار کودک آزاری را می‌شنوند و یا تصاویر آن را می‌بینند به آسیب‌های جسمی که بر کودک قربانی وارد شده است می‌اندیشند درحالی‌که بدرفتاری‌های عاطفی و سوء استفاده‌های جنسی که اغلب دور از چشم دیگران رخ می‌دهند و کودکان به سختی می‌توانند آن را اثبات کنند، اثرات مخرّب‌تری بر کودک وارد می‌سازند. دامنه‌‌ی آسیب‌های ناشی از کودک آزاری به قدری گسترده است که توجّه ویژه به آن ضروری به نظر می‌رسد.

کودکانی که مورد آزار و اذیت جسمی قرار می‌گیرند، آسیب‌های جسمی گسترده‌ای را نشان می‌دهند که بعضی از آن‌ها کودک را با خطر مرگ مواجه می‌سازد و برخی دیگر در فرایند رشد جسمی و ذهنی و کارکرد دستگاه‌های مختلف بدن اختلال طولانی مدّت ایجاد می‌کنند. پژوهش‌هایی که در زمینه‌ی اختلالات نورولوژیکی انجام شده نشان می‌دهد که ضربات وارده به سر منجر به آسیب‌های شدید مغزی می‌شود.

در سال‌های اخیر، پژوهش‌های متعدّد، تأثیر بد رفتاری والدین بر افسردگی کودکان را تأیید نموده است. از جمله، در مطالعه‌ای که آلن و همکاران (۱۹۸۹) روی ۱۸ نفر از کودکان قربانی بدرفتاری و ۱۸ کودک طبیعی در سنین ۷ تا ۱۳ سال انجام دادند، دریافتند که میزان افسردگی، ناامیدی و اعتماد به نفس پایین در کودکانی که مورد سوء استفاده جسمی قرار گرفته‌اند به مراتب بیش‌تر از کودکان عادی است.

به علاوه، کودک آزاری و بدرفتاری‌های عاطفی، مسخره کردن، تحقیر و طرد نمودن کودکان، به خود پنداره آن‌ها ‌آسیب‌ جدّی وارد می‌سازد و اعتماد به نفسشان را کاهش می‌دهد. این کودکان، اغلب خود را به خاطر کمبود‌ها و ناتوانی‌هایی که دارند سرزنش می‌کنند و در موقعیت‌های مختلف اضطراب زیادی دارند. گاهی این عذاب روانی به قدری شدید است که کودک و نوجوان را به سمت خودکشی سوق می‌دهد. مشاهدات بالینی اوّلیه در مورد کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند نشان می‌دهد که میزان خودکشی و آسیب رساندن به خود در بین آن‌ها به ویژه کسانی که بستری شده‌اند، در سال‌های اخیر افزایش یافته است.

رفتارهای خشونت آمیز والدین با یکدیگر و با اعضای خانواده اثرات مستقیم و غیر مستقیمی بر رشد و سازگاری کودک می‌گذارد. خشونت‌های خانوادگی زمینه را برای جدایی یا طلاق والدین، جابه‌جایی‌های مکرّر، تغییر مدرسه و … فراهم می‌سازد که به نوبه‌ی خود استرس زیادی را به کودک، وارد نموده و سازگاری او را مختل می‌کند. علاوه بر این، والدین به طور غیرمستقیم به کودکان می‌آموزند که پرخاشگری راه‌حل مناسبی برای غلبه بر مشکلات زندگی است و کودکان نیز در برخورد با همسالان و بزرگ‌ترها از این الگوهای رفتاری پیروی می‌نمایند. نتایج مطالعه دیگر نشان داد کودکانی که مورد بدرفتاری جسمی قرار می‌گیرند در مواجهه با پرخاشگری همسالان، با پرخاشگری و مقاومت پاسخ می‌دهند و آماده درگیری‌های شدید هستند، درحالی‌که کودکان عادی در این موقعیت دچار سردرگمی و آشفتگی می‌شوند.

مهم‌تر آن که اکثر کودکانی که از لحاظ جسمی مورد سوء استفاده والدین یا مراقبان قرار می‌گیرند در دوران بزرگ‌سالی دست به رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکارانه نظیر دزدی، سرقت یا تجاوز می‌زنند و پس از مدّتی به عنوان مجرمان سابقه‌دار شناخته می‌شوند.

بدرفتاری و بی‌توجّهی نسبت به کودکان، علاوه بر آسیب‌های جسمی و روانی، اثرات شدید و پایداری بر عملکرد تحصیلی آن‌ها دارد به طوری که این کودکان در آزمون‌های پیشرفت تحصیلی و عملکرد کلامی، خواندن، نسبت به کودکان عادی در سطح پایین‌تری قرار دارند. به علاوه، بی‌انگیزگی در تحصیل و وجود مشکلاتی در انجام تکالیف درسی، در بین آن‌ها مشاهده می‌شود. این کودکان به دلیل سرپیچی از قوانین و مقرّرات مدرسه با مشکلات انضباطی جدّی نیز روبه‌رو هستند.

کودک آزاری جنسی در مقایسه با سایر اشکال بدرفتاری اثرات مخرّب‌تری دارد و بنا به همین دلیل باید مورد توجّه بیش‌تری قرار گیرد. سوء استفاده‌ی جنسی در دوران‌ کودکی، احتمال ابتلا به بیماری‌های آمیزشی، مشکلات مجاری ادرار و مشکلات پزشکی خاصّ زنان را افزایش می‌دهد و با بروز رفتارهای ناسالم نظیر سیگار کشیدن در سنین پایین و ارتباط جنسی با افراد متعدّد ارتباط نزدیک دارد.

در مطالعات بالینی، اغلب کودکانی که مورد سوء استفاده‌ی جنسی قرار می‌گیرند، علایم افسردگی و اضطراب را نشان می‌دهند و تلاش برای خودکشی و آسیب رساندن به خود در بین آن‌ها بیش‌تر از کودکان عادی به چشم می‌خورد. در مواردی که کودک آزاری جنسی در اوایل دوران کودکی اتّفاق افتاده باشد، آسیب رساندن مکرّر به خود بیش‌تر است.

برخی از کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند برای غلبه بر فشارهای روانی خود به مصرف الکل و یا موادّ مخدّر روی می‌آورند و سعی می‌کنند از این راه به خودباوری کاذب و اعتماد به نفس بهتر دست یابند و احساس انزوا را کاهش دهند.

عدم رشد خودآگاهی و کسب مهارت‌های محافظت‌ از خود در کودکان قربانی سوء استفاده‌ی جنسی موجب می‌شود این کودکان نتوانند موقعیت‌ها یا اشخاص خطرناک را به درستی شناسایی کنند و یا در مواجهه با توجّهات جنسی دیگران، پاسخ مناسبی دهند، در نتیجه احتمال قربانی شدن مجدّد و تکرار سوء استفاده در آن‌ها بیش‌تر می‌شود.

کودکانی که توسّط پدر یا ناپدری مورد سوء استفاده‌ی جنسی قرار می‌گیرند، آسیب‌های بیش‌تری را متحمّل می‌شوند تا وقتی که این عمل توسّط افراد غریبه صورت می‌گیرد زیرا کودکی که مورد خیانت واقع می‌شود اعتماد خود را نسبت به دیگران از دست می‌دهد و به یک باور کلّی اعتقاد پیدا می‌کند که همه‌ی بزرگ‌سالان از کودکان بهره‌کشی می‌کنند. مهم‌تر آن که در برقراری روابط اجتماعی دچار احساسات متناقض ـ تمایل به نزدیکی و ترس از نزدیکی می‌شود.

بر اساس مطالعات انجام شده، کودکانی که مورد کودک آزاری جنسی یا سوء استفاده‌ی جنسی قرار می‌گیرند، آگاهی‌‌ها و رفتارهای جنسی فراتر از سن خود را نشان می‌دهند که نه تنها موجب بیداری زودهنگام غرایز جنسی و بلوغ زودرس می‌شود، بلکه احتمال بروز رفتارهای اغواگرانه و سوء استفاده‌ی جنسی از سایر کودکان را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، روابط جنسی آسیب‌زا در دوران کودکی ممکن است همراه با احساس ترس، تنفّر و بیزاری، شرمساری و یا جلب محبّت و پاداش باشد در هر دو حالت، کودک برداشت منفی و دیدگاه تحریف شده‌ای نسبت به رفتار جنسی، بدن و جنسیت پیدا می‌کند که موجب ایجاد اختلال در روابط زناشویی در دوره‌ی بزرگ‌سالی می‌شود.

بررسی مقایسه‌ای موارد گزارش شده حاکی از آن است که غفلت یا بی‌توجّهی، شایع‌ترین شکل بدرفتاری با کودکان است که تقریباً در ۴۹ درصد آن‌ها مشاهده می‌شود و به ترتیب، سوء استفاده‌ی جسمی با فراوانی (۲۳ درصد)، سوء استفاده‌ی جنسی (۱۴ درصد) و بدرفتاری عاطفی (۵ درصد)، در رده‌های پایین‌تر قرار دارند. بر اساس این گزارش‌ها، تعداد قربانیان سوء استفاده با توجّه به افزایش سن هم در پسران و دختران به سرعت افزایش می‌یابد. در سنین زیر ۱۲ سال، بیش‌تر پسران قربانی سوء استفاده‌ی جسمی می‌شوند درحالی‌که در سنین بالاتر از ۱۲ سال، آمار دختران قربانی سوء استفاده‌ی جسمی، بیش‌تر است. البتّه در تمام سنین، دختران بیش‌تر قربانی سوء استفاده‌ی جنسی می‌شوند به طوری که در کودکان مدرسه‌ای نسبت دختران به پسران، تقریباً ۳ به ۱ و برای نوجوان ۶ به ۱ می‌باشد و برای زنان نسبت به مردان، ۲ به ۱ است.

بررسی وضعیت عاملان کودک آزاری نیز نشان می‌دهد اغلب والدین یا یکی از مراقبان اوّلیه، کودک را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند. ۹۶ درصد عاملان غفلت و بی‌توجّهی زن بوده‌اند و ۸۲ درصد افرادی که مرتکب سوء استفاده‌ی جنسی شدند، متجاوزان مرد هستند.

چگونه می‌توانیم به قربانیان کودک آزاری کمک کنیم؟  

هنگامی که در یک خانواده، زنای با محارم شروع می‌شود اغلب تداوم پیدا می‌کند و تحمّل این وضعیت برای کودکان و نوجوانان قربانی دشوار است زیرا خشونت‌ها و آزارهای جنسی توسّط کسانی رخ می‌دهد که مورد اطمینان و اعتماد کودک هستند. این کودکان اغلب می‌ترسند آنچه را که اتّفاق افتاده است یا ادامه دارد، مطرح کنند زیرا ممکن است از طرف خانواده طرد شوند و یا خانواده از هم بپاشد.

از آن‌جا که قربانیان تجاوز جنسی و زنای با محارم، مشکلات متعدّدی را در زمینه‌های تحصیلی، سازگاری‌های اجتماعی و سلامت روانی نشان می‌دهند و این علایم هشداردهنده می‌تواند نشانه‌ای از وجود شرایط نابسامان خانوادگی باشد، مهم‌ترین اقدام، برقراری ارتباط صمیمانه و مؤثر با این کودکان و جلب اعتماد آن‌هاست به نحوی که مسایل و مشکلات خود را بدون ترس و واهمه بیان کنند.

با توجّه به آن که تجاوز به عنف و زنای با محارم جرم محسوب می‌شوند و ارتکاب به آن پیامد‌های قانونی دارد، مشاوران متخصّص می‌توانند راهنمایی‌های لازم را در جهت پیگیری قانونی این مشکل در اختیار قرار دهند.

به علاوه، آسیب‌های جسمانی وارده به کودک یا نوجوان نیاز به بررسی‌ها و معاینات پزشکی دقیق دارد که باید با هماهنگی مشاوران و تحت نظر متخصّصین انجام شود.

از آن‌جا که قربانیان کودک آزاری و سوء استفاده‌های جنسی با مشکلات متعدّد روان شناختی نظیر ترس‌های عمومی و اختصاصی، اضطراب و افسردگی روبه‌رو هستند و در عدّه‌ای از آن‌ها نشانه‌های اختلال استرس پس از سانحه نیز مشاهده می‌شود، درمان جداگانه این مشکلات توسّط روان‌درمانگران متخصّص ضروری به نظر می‌رسد. مطمئناً شناسایی و ارجاع به موقع این کودکان و درمان سریع آن‌ها (قبل از آن که کودک یا نوجوان ناامید شود و به خود آسیب برساند)، بهترین نتیجه را در برخواهد داشت.

اولین نفر نظر بدید
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.