آثار و پیامدهای استرس برای سلامت جسم و روان

استرس چیست؟

دکتر شهرام محمدخانی (دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی)

محمد رضا نیک فرجام (دانشجوی دکتری روانشناسی سلامت دانشگاه خوارزمی)

استرس اصطلاح کلی است که به دو مفهوم مجزا یعنی”عوامل استرس زا” (ویژگی های محیطی یا افکاری که واکنش ناخوشایندی در فرد ایجاد می کنند) و “فشار”  (واکنش ناخوشایند فرد به عوامل استرس زا) اطلاق می شود. طی ۵۰ سال اخیر تعاریف مختلفی از استرس ارایه شده است. این تعاریف بر موقعیتهای استرس زای خاص، واکنش های فرد به این موقعیتها، یا هر دو تاکید می کنند. نمونه هایی از موقعیت های استرس زا، شامل سر و صدای بیش از حد، گرمای شدید، درآمد ناکافی، کار بیش از حد، ازدحام و شلوغی، تحریک خیلی کم، مرگ یکی از اعضای خانواده، طلاق یا محکومیت به زندان می باشند. نمونه بارز مفهوم سازی “مبتنی بر پاسخ”  توسط “نشانگان سازگاری عمومی سلیه است.  سلیه سه مرحله را در پاسخ بدن نسبت به موقعیت استرس زا توصیف کرده است که شامل مراحل واکنش هشدار اولیه مرحله میانی سازگاری و مرحله پایانی فروپاشی است.

در حال حاضر، محققان حوزه استرس به این جمع بندی رسیده اند که مفهوم سازی مبتنی بر پاسخ- موقعیت از استرس، برای تبیین عوامل واسطه ای درونی که آمادگی افراد در برابر رویدادهای محیطی و استرس تجربه شده را تعدیل می نمایند، کافی نیست. به عنوان نتیجه “انقلاب شناختی” در روان شناسی، امروزه توافق فزاینده ای وجود دارد که استرس توسط عوامل شناختی  میانجی گری می شود و محصول تعامل فرد و محیطش است. این رویکرد به عنوان مفهوم سازی”تعاملی” استرس معروف است و مطرح می کند که بسیاری از موقعیتها و رویدادها به خودی خود استرس زا نیستند، اما زمانی استرس زا می شوند که فرد آنها را این گونه ارزیابی می کند.

فیزیولوژی استرس

پاسخ فیزیولوژیکی به استرس دو موئلفه اساسی دارد. اولین مولفه که جایگاه مرکزی آن مغز است، تعدادی از ساختارهای مغز موسوم به سیستم لیمبیک را به هم پیوند می دهد. این مولفه، بخشی از ناحیه بسیار پیچیده و رشد یافته مغز، یعنی قشر مخ را در بر می گیرد. دومین مولفه، از مغز تا دو شاخه مرتبط سیستم عصبی که سیستم های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک نامیده  می شوند، گسترده است و سیستم عصبی خودمختار خوانده می شود که بسیاری از اندام های مهم بدن را در بر می گیرد.

سیستم لیمبیک  مداری را تشکیل می دهد که تعدادی از ساختارهای عالی مغز را به هم پیوند می دهد. فرض بر این است که این ساختارها، بویژه بادامه، پایه فیزیولوژیکی پاسخ «گریز یا ستیز» به استرس را تشکیل می دهند. تصور می شود که حلقه هیپوکامپ لوب گیجگاهی تا فورنیکس تا هیپوتالاموس، نقش اصلی در ایجاد پاسخ هیجانی سازمان یافته، از طریق یکپارچه کردن پاسخهای جنگ و گریز  با اثرات قابل ملاحظه قشر مخ که بخش متفکر مغز است، ایفا می کند. قشر مغز اطلاعات وارد شده از اندام های حسی را تحلیل و تفسیر می کند، همچنین نقش مهمی در انتخاب پاسخ به آن اطلاعات بر اساس اهمیت شخصی آنها برای فرد با توجه به تجربه های گذشته و زمینه  ژنتیکی، ایفا می کند.

هیپوتالاموس دو بخش مجزا دارد، یکی به فعال سازی بدنی برای مقابله با تقاضاهای محیطی مربوط می شود و دیگری به کاهش فعال سازی بدنی جهت بازیابی فرایند بهبودی مربوط می شود. تسلط مداوم بخش تحریکی با اضطراب مزمن، وتسلط بخش بازداری با افسردگی مرتبط است. این دو بخش با دو شاخه سیستم عصبی خودمختار مرتبط هستند، قسمت تحریکی با شاخه سمپاتیک و قسمت بازداری با شاخه پاراسمپاتیک مرتبط است؛ بنابراین، هیپوتالاموس نقطه شروع دو بخش سیستم عصبی خودمختار را تشکیل می دهد

غده هیپوفیز بوسیله ساقه کوچک به هیپوتالاموس پیوند می خورد و از طریق رشته های عصبی و رگهای خونی با آن مرتبط است. این غده هورمونهایی تولید می کند که فعالیت سایر غده ها را در جاهای دیگر کنترل می کنند و خود این غده ها نیز هورمونهایی را تولید می کنند. مهم ترین این غده ها، غده های آدرنال هستند که از طریق تولید هورمونهای استرس، بدن را در مقابله با فشار کمک می کنند. این هورمونهای استرس در سطح تراکم پایین تر، اثر حفاظتی در برابر تهاجم و  عفونت، در کوتاه مدت دارند. با این حال  اگر استرس تداوم یافته و طولانی شود، توانایی بدن در مقابله با تهاجم و مهار عفونت کاهش می یابد.    

فیزیولوژی استرس

پاسخ فیزیولوژیکی به استرس دو موئلفه اساسی دارد. اولین مولفه که جایگاه مرکزی آن مغز است، تعدادی از ساختارهای مغز موسوم به سیستم لیمبیک را به هم پیوند می دهد. این مولفه، بخشی از ناحیه بسیار پیچیده و رشد یافته مغز، یعنی قشر مخ را در بر می گیرد. دومین مولفه، از مغز تا دو شاخه مرتبط سیستم عصبی که سیستم های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک نامیده  می شوند، گسترده است و سیستم عصبی خودمختار خوانده می شود که بسیاری از اندام های مهم بدن را در بر می گیرد.

سیستم لیمبیک  مداری را تشکیل می دهد که تعدادی از ساختارهای عالی مغز را به هم پیوند می دهد. فرض بر این است که این ساختارها، بویژه بادامه، پایه فیزیولوژیکی پاسخ «گریز یا ستیز» به استرس را تشکیل می دهند. تصور می شود که حلقه هیپوکامپ لوب گیجگاهی تا فورنیکس تا هیپوتالاموس، نقش اصلی در ایجاد پاسخ هیجانی سازمان یافته، از طریق یکپارچه کردن پاسخهای جنگ و گریز  با اثرات قابل ملاحظه قشر مخ که بخش متفکر مغز است، ایفا می کند. قشر مغز اطلاعات وارد شده از اندام های حسی را تحلیل و تفسیر می کند، همچنین نقش مهمی در انتخاب پاسخ به آن اطلاعات بر اساس اهمیت شخصی آنها برای فرد با توجه به تجربه های گذشته و زمینه  ژنتیکی، ایفا می کند.

هیپوتالاموس دو بخش مجزا دارد، یکی به فعال سازی بدنی برای مقابله با تقاضاهای محیطی مربوط می شود و دیگری به کاهش فعال سازی بدنی جهت بازیابی فرایند بهبودی مربوط می شود. تسلط مداوم بخش تحریکی با اضطراب مزمن، وتسلط بخش بازداری با افسردگی مرتبط است. این دو بخش با دو شاخه سیستم عصبی خودمختار مرتبط هستند، قسمت تحریکی با شاخه سمپاتیک و قسمت بازداری با شاخه پاراسمپاتیک مرتبط است؛ بنابراین، هیپوتالاموس نقطه شروع دو بخش سیستم عصبی خودمختار را تشکیل می دهد

غده هیپوفیز بوسیله ساقه کوچک به هیپوتالاموس پیوند می خورد و از طریق رشته های عصبی و رگهای خونی با آن مرتبط است. این غده هورمونهایی تولید می کند که فعالیت سایر غده ها را در جاهای دیگر کنترل می کنند و خود این غده ها نیز هورمونهایی را تولید می کنند. مهم ترین این غده ها، غده های آدرنال هستند که از طریق تولید هورمونهای استرس، بدن را در مقابله با فشار کمک می کنند. این هورمونهای استرس در سطح تراکم پایین تر، اثر حفاظتی در برابر تهاجم و  عفونت، در کوتاه مدت دارند. با این حال  اگر استرس تداوم یافته و طولانی شود، توانایی بدن در مقابله با تهاجم و مهار عفونت کاهش می یابد.    

نتیجه گیری

استرس بخش بهنجار، طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی روزمره است و در سطح متوسط و بهینه، تاثیر مثبتی در انگیزش و عملکرد در تکالیف دارد (برای مثال موقع امتحان یا آزمون رانندگی). چنین تهدیدهایی موقتا تعادل بدن را بر هم می زنند، اما وقتی تهدید بر طرف می شود «تعادل» دوباره باز می گردد. با این وجود، مواجهه طولانی مدت با منابع پایدار استرس می تواند سرانجام پیامدهای زیانباری داشته باشد. با توجه به اینکه استرس شغلی به صورت بالقوه یکی از مزمن ترین و طولانی ترین عوامل استرس زا می باشد. واضح است که این مشکل نه فقط از منظر انسانی و اقتصادی بلکه از منظر سلامت روانی و جسمانی هم باید مورد توجه قرار گیرد.

 

تاثیر استرس بر بدن

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.