خاستگاه و پیامدهای روشهای درمان مبتنی بر ذهن آگاهی

دکتر شهرام محمدخانی- دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی
نغمه غنی لو- دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی
درمان مبتنی بر ذهن آگاهی: ذهن آگاهی حالتی ذهنی است که باعث میشود افکار و احساسات به محض بروز مشاهده شوند و به آنها اجازه ورود داده شود. ذهن آگاهی را میتوان از طریق تمرینهای توجه هدایت شده آموخت. همچنین این روش را میتوان برای استفاده در حوزه مشکلات روانشناختی متعدد با روشهای درمانی و برنامههای آموزشی موجود تلفیق کرد.
توانایی تشخیص الگوهای واکنشی هیجانی دیرین، عجین شده و خودکار به هنگام نمایان شدن، نقش محوری در اجرای کاربردی ذهن آگاهی دارد. این فرایند مستلزم توجه متمرکز به واکنش بدن در برابر الگوهای هیجانی است. این الگوهای هیجانی باید به ساخت آگاهی بیایند و وجود آنها کم کم تأیید شود. این کار به پذیرش منجر میشود. پذیرش فرصتی برای سازگاری رفتاری فراهم میآورد بیماران با تمرین این مهارت میتوانند به روش بکارگیری آن دربارهی نشانههای روانشناختی شان بیاموزند.
این امر را میتوان با یک نمونه متعارف نشان داد. تصور کنید کسی از شما انتقاد میکند. بلافاصله حالت ناخوشایندی از تنش وجودتان را فرا میگیرد و افکار در ذهنتان جولان میدهند و در همان حال گرداگرد ناحیه سینهتان میگیرد و قلب تان به یکباره تندتر میزند، گر میگیرید، کمکم برافروخته میشوید و در گفتن حرف دلتان مردد میمانید. ساعتی گذشته است و این وضعیت همچنان ادامه دارد شاید در آن لحظه میدانستید که باید چه کار کنید ولی جرأت نکردید و هم اکنون چگونگی واکنش خودتان و طرف مقابل را در ذهنتان نشخوار میکنید. ذهن آگاهی به ما کمک میکند تا از این گونه الگوهای خودکار آگاه شویم ما میآموزیم که روایتهای تکراری ذهنمان همانند من بی ارزشم یا من بی عرضه و ناتوانم را کمرنگ کنیم و احساسات بدنی همراه با هیجاناتمان را تشخیص دهیم و به تجربه پذیری روی بیاوریم.
خاستگاه درمان مبتنی بر ذهن آگاهی
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی که در سال ۱۹۹۵ پا گرفت در حکم برنامههای آموزشی برای گروهی از بیماران مبتلا به افسردگی عودکننده تدوین شد. از ۱۹۶۰ علاقه به مراقبه در غرب افزایش یافت. کبات زین از این روش در پژوهش روی درد روانتنی استفاده میکرد و مبدع روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بود که در سالهای اخیر این روش به طور فزایندهای در موقعیتهای فردی به کار رفته است و دامنه آن گستردهتر شده و درباره دیگر اختلالات نیز به کار گرفته شده است.
برداشت غربی از مفهوم شرقی
پیدایش رسمی ساتیپاتانا به صورت سنتی از دل یک فن مراقبه به نام ویپاسانا، به معنای نظاره عینی یا بینش که گفته شده تغییر شخصیت را تسهیل میکند آغاز شده است. عناصر مراقبه ویپاسانا تغییر نام پیدا کرده و مانند ذهن آگاهی به اشکال گوناگون وارد حوزه روانشناسی شناختی رفتاری شدهاند. دلیل این مسئله تا حدودی وجود ویژگیهای همپوش قابل توجه و همچنین مکمل بودن این دو سنت به انحای گوناگون است.
ارتباط بین ذهن آگاهی و نظریه یادگیری مدرن
ذهن آگاهی از بسیاری جهات به معنای افزایش آگاهی در مورد قوانین طبیعی است. بنابراین ذهن آگاهی به طور سنتی به عنوان بالاترین استاندارد برای مطالعه بوم شناسی شکل گرفته است. برای نمونه زمانی که میتوانیم به آرامی بنشینیم و صرفاً رویدادهای درونی جاری را مشاهده کنیم، شاهد قانون ناپایداری در درونمان هستیم. حدود یک قرن است که از قانون ناپایداری در پژوهشهای شرطی سازی و بعد از آن در رفتار درمانی استفاده میکنیم. برای نمونه وقتی یک رفتار آموختهشده طی زمان کاهش پیدا میکند آن را خاموشی مینامند. تمرین شناخت رفتار درمانی از مرحله تحلیل رفتار گرفته تا برنامهریزی و اجرای درمان بشدت به اصول تقویت و خاموشی وابسته است. آموزش سنتی ذهن آگاهی، آگاهی از قدرت تقویت را نیز شامل میشود که حاصل اشتیاق به دلبستگیها و بیزاری از نفرتهاست. در صورت عدم واکنش به رفتارهای آموختهشده، افکار و هیجانات، انتظار میرود قدرتشان را از دست بدهند. این اصل در علم رفتاری غربی خاموشی خوانده میشود در حالی که روانشناسی در غرب اصول تقویت و خاموشی را تقریباً یک قرن است که مورد بررسی قرار داده و قانونمند کرده است، مفاهیم شرقی رفتار شامل توالی رویدادهای روانی بیش از ۲۵ قرن است که قانون علیت پیدایش نامیده میشود. در این صورت بندیهای شرقی درک درونی در تقویت یا از میان بردن رفتار مقدم است. از آنجا که ۲۵ قرن پیش ماهیت تقویت و خاموشی به خوبی شناخته نشده بود، آنها به عنوان ابزار پذیرش خود و تغییر روانشناختی برای کاهش رنج انسان نیز به کار میرفتند.
ذهن آگاهی رنج انسان
همچنان که در آغاز امر نیز در بودیسم تراوادا صورت بندی شده است، ذهن آگاهی باید در جهت تحقق بخشیدن به سه حالت اساسی انسان باشد. این حالات عبارتند از: ۱- ماهیت متغیر کائنات۲- بی جوهر شدن خود ۳- رنجی که آبشخورش عدم آگاهی به ناپایداری طبیعی همه پدیده ها، از جمله خود و مجموع اجزای همراه آن است. از این دیدگاه ذهن آگاه بودن در تمام رویدادهای درونی و بیرونی که رخ میدهند میتواند این شکل از دریافت را تسهیل کند. یعنی دانستن اینکه ” این نیز بگذرد”. بنابراین ذهن آگاهی توانایی آگاه ماندن از قانون طبیعی ناپایداری است.
هدایت خودکار ذهنی
هدایت خودکار ذهنی بیرون از “حوزه تجربهای” است که در لحظه روی میدهد. مداومت بر این اجتناب از لحظه حال باعث میشود تا از واقعیت بیرونی فاصله گرفته شود و در نتیجه باعث بروز هر چه بیشتر واقعیتهای درونی شود در کسانی که دارای پیشینه افسردگی هستند بروز چنین شبه واقعیتهای درونی منجر به افزایش حالت انجام دهندگی، نشخوار فکری و اجتناب و انزواطلبی به صورت نا خود آگاه میگردد.
قرار گرفتن در موقعیتی از آگاهی هدفمندانه ذهنی نسبت به تجربه لحظه حال در تضادی کامل با موقعیت هدایت خودکار ذهنی است:
- پیش از آنکه ذهن گرفتار مسئلهای شود که روی داده است خودآگاه توجهش را معطوف آن مسئلهای میکند که برگزیده است.
- پیش از آنکه مفهوم ذهنی در اولویت قرار گیرد و تجربه احساس شده به همراه ویژگی فیزیکی لحظه مورد توجه قرار میگیرد.
- پیش از آنکه تجربه مبنای موشکافی و قضاوت باشد، نگرشی باز و حاکی از پذیرش مطرح میشود.
اصولاً آموزش ذهن آگاهی در درمان مبتنی بر ذهن آگاهی برای رهایی از الگوی مشکل ساز ذهنی صورت نمیگیرد. چون هر گونه تلاشی برای رهایی صرفاً باعث تقویت چنین الگویی میشود الگوی ذهنی هدایت خودکاری که در روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی مورد توجه قرار میگیرد در حین حالت انجام دهندگی ذهنی برانگیخته شده و تثبیت میشوند پس آشکار است که این الگو را نمیتوان با حالت ذهنی مشابهی به طور مؤثر مورد بررسی قرار داد. چراکه هر راهبردی از این گونه باعث تشدید حالت انجام دهندگی خواهد شد بنابراین شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به شرکتکنندگان میآموزد تا حالت ذهنی بودن در لحظه حال و تجربه حقیقت این لحظه را با حس پذیرش و سازش با خود انتخاب کنند.