شناخت درمانی: مفاهیم اصلی و کاربردها

شناخت درمانی چیست؟

دکتر شهرام محمدخانی- دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی

علی اکبر گودینی- دانشجوی دکتری مشاوره دانشگاه خوارزمی

شناخت درمانی توسط آرون تی. بک به عنوان درمانی دارای ساختار، کوتاه مدت و متمرکز بر حل مشکلات جاری و تغییر تفکر و رفتار ناکارآمد در دانشگاه پنسیلوانیا در اوایل دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت (بک، ۱۹۶۴). از آن زمان به بعد بک و دیگران این روش درمان را برای استفاده در گستره ی متنوعی از اختلالات روانی و جمعیت های مختلف منطبق کرده‌اند (مثلاً فری من و داتیلیو، ۱۹۹۲؛ فری من، سیمون، باتلر، ۱۹۸۹ را). این انطباق‌ها تمرکز، فناوری و طول درمان را تغییر داده‌اند ولی فرض‌های نظری مربوط به شناخت درمانی همچنان ثابت باقی مانده‌اند. به طور خلاصه مدل شناختی می‌گوید که تفکر تحریف‌شده یا ناکارآمد که روی خلق و رفتار بیمار تأثیر می‌گذارد وجه مشترک تمامی آشفتگی‌های روان‌شناختی است. ارزش‌یابی واقع بینانه و تغییر واقع‌گرایانه تفکر منجر به بهبود خلق و رفتار می‌شود. بهبود پایدار با تغییر باورهای ناکارآمد زیر بنایی بیمار حاصل می‌شود

انواع متنوعی از درمان‌های شناختی – رفتاری توسط نظریه‌پردازان بزرگ دیگر معرفی شده اند که از آن میان درمان منطقی – هیجانی توسط آلبرت الیس (الیس، ۱۹۶۹ ) تغییر شناختی رفتاری توسط دونالد مایکن بام، ۱۹۷۷ و درمان چند وجهی آرنولد لازاروس (لازاروس، ۱۹۷۶) را می توان نام برد. مرور تاریخی این حوزه، توصیفی غنی از چگونگی شکل گیری و رشد جریان های مختلف شناخت درمانی فراهم می آورد (آرنکوف و گلاس، ۱۹۹۲؛ هولون و بک، ۱۹۹۳).

از سال ۱۹۷۷ که نخستین مطالعه پیامدی به چاپ رسید (راش، بک، کوواکس، و هولون، ۱۹۷۷) تاکنون شناخت درمانی به طور گسترده مورد آزمون قرار گرفته است. مطالعات کنترل شده اثر بخشی آن را در درمان اختلال افسردگی عمده (فراتحلیل دابسون، ۱۹۸۹ )، اختلال اضطراب (باتلر، فنل، رابسون و گلدر، ۱۹۹۱) اختلال وحشت زدگی (کرسک، کرنی و کلوسکو، ۱۹۸۹، بک، کلارک و گلدر، ۱۹۹۲) ترس اجتماعی (گلنتر و همکاران، ۱۹۹۱؛ هایمبرگ و همکاران، ۱۹۹۰) سوء مصرف مواد (وودی و همکاران، ۱۹۸۳) اختلال خودرن (آگراس و همکاران، ۱۹۹۲؛ فیربورن، جونز، پیولر، هوپ و دال، ۱۹۹۱) و افسردگی منجر به بستری شدن (باورز، ۱۹۹۰، میلر، نورمن، کیتنر، بیشاپ و داو، ۱۹۸۹، تاس، باولر و هاردن، ۱۹۹۱ ) نشان داده‌اند.

شناخت درمانی در حال حاضر در سراسر دنیا به عنوان درمان واحد و یا در ترکیب با روش های دیگر در درمان سایر اختلالات به کار گرفته می‌شود. از جمله درمان اختلال وسواس فکری – عملی (سالکوفسکیس و کرک، ۱۹۸۹)، اختلال استرس پس از سانحه (دانکو و فوآ، ۱۹۹۲، پاروت و هاوز، ۱۹۹۱ )، اختلالات شخصیت (بک و همکاران، ۱۹۹۰، لایدن، یانگ، ۱۱۹۰)، افسردگی عود کننده (آر. دی. روبیس، ۱۹۹۳)، درد مزمن (میلر، ۱۹۹۱؛ ترک، مایکن بام و جنست، ۱۹۸۳)، خود بیمارانگاری (وارویک و سالکوسکیس، ۱۹۸۹) و اسکیزوفرنیا (چادویک ولو، ۱۹۹۰، کینگدون و تورکینگتون، ۱۹۹۴؛ پریس)، به کار رفته است.

شناخت درمانی در جمعیت های دیگری غیر از بیماران مبتلا به اختلالات روان پزشکی نیز مورد مطالعه قرار گرفته است که از این میان می توان زندانیان، دانش آموزان، بیماران جسمی مبتلابه انواع مشکلات پزشکی و سایر موارد را نام برد.

پرسونز، برنز و پرلوف (۱۹۸۸) دریافته اند که شناخت درمانی برای بیماران با سطوح تحصیلات، درآمد و پیشینه متفاوت اثر بخش است. این روش برای کار با بیماران گروه های سنی مختلف از پیش دبستان (کنل، ۱۹۹۳) تا سالمندی (کیسی و گرانت، ۱۹۹۳؛ تامپسون، دیویز، گالاهر و کرانتز، ۱۹۸۶) قابل انطباق است. شناخت درمانی قابل تغییر برای استفاده در گره درمانی (باتلر و همکاران، ۱۹۸۷، فری من، شودت، گیلسون و لوگیت، ۱۹۹۳)، مشکلات همسران (باکوم و اپستین، ۱۹۹۰)، داتیلیو و پدسکی، ۱۹۹۰) و خانواده درمانی (بدروسیان و بوزیکاس، ۱۹۹۴، اپستین، شلزینگر و درایدن، ۱۹۸۸ ) نیز هست.

مفاهیم اساسی نظریه شناخت درمانی شامل ده مورد می باشند که به تربیت این موارد را بررسی می کنیم.

  1. شناخت درمانی مبتنی بر ضابطه بندی پویای بیمار و مشکلاتش بر اساس مدل شناختی است. درمانگر مفهوم پردازی خود را بر مبنای اطلاعاتی که مراجع در نخستین ملاقاتش بیان می کند انجام می دهد و در طی فرایند درمان با کسب اطلاعات بیشتر، این مفهوم پردازی را پالایش می کند. در زمان های خاصی از درمان مفهوم پردازی را با مراجع در میان می‌گذارد تا مطمئن شود مراجع آن را قبول دارد یا خیر؛ مثلا او یاد میگیرد که افکار همراه با عواطف ناخوشایند را شناسایی کند، آنها را ارزیابی کند وپاسخ های سازگارانه تری به افکارش بدهد. این کار باعث بهبود احساس بیمار شده و منجر به رفتار سازنده تر بیمار می‌شود.
  2. شناخت درمانی مستلزم اتحاد درمانی قوی است. درمانگر شناختی تمامی عناصر اساسی لازم برای مشاوره یعنی گرمی، همدلی، توجه خالصانه، مراقبت و توانمندی را نشان می دهد. همچنین درمانگر از مراجع می خواهد در پایان هر جلسه بازخورد بدهد تایقین حاصل کند که مراجع درباره جلسه احساس مثبتی دارد و احساس می کند درک شده است. در مورد سایر بیماران بویژه آنها که اختلال شخصیت دارند، تاکید بیشتری بر رابطه درمانی بوده تا به این ترتیب اتحاد درمانی بهتری برقرار شود.
  3. شناخت درمانی بر همکاری دو جانبه و مشارکت فعال تاکید می ورزد. درمانگر شناختی مراجع را تشویق می کند که درمان را یک کار تیمی ببیند، آنها با هم تصمیم می گیرند که در هر جلسه روی چه چیزی کار کنند، چند وقت یکبار همدیگر را ببینند و مراجع در فاصله جلسات چه بکند؟ در ابتدا درمانگر نقش فعال تری در تعیین سمت و سوی جلسات درمان و خلاصه کردن محتوای جلسات دارد. با کاهش مشکل، مراجع نقش فعال تری در جلسه درمان ایفا می کند.
  4. شناخت درمانی معطوف به هدف و متمرکز بر حل مسئله است. درمانگر در جلسه اول از مراجع می خواهد که مشکلاتش را فهرست کند و اهداف کاملا مشخص تعیین کند؛ مثلا مراجعی که احساس تنهایی و انزوا می کند، با هدایت درمانگر اهدافش را به شیوه ی رفتاری تعیین می کند؛ مثلا شروع دوستی های تازه و صمیمیت بیش تر با دوستان کنونی.
  5. شناخت درمانی بر زمان حال تاکید می ورزد. درمان اغلب بیماران مستلزم تاکید جدی بر مشکلات کنونی و موقعیت های خاصی است که بیماران را تحت فشار قرار می دهند. حل و یا ارزیابی واقع بینانه تر موقعیت هایی که در حال حاضر فشار می آورند، عموما منجر به کاهش علایم می‌شود؛ بنابراین شناخت درمانگران معمولا مایلند درمان را با مثالی از یک مشکل جاری، صرف نظر از تشخیص بیمار، آغاز کنند. در سه حالت توجه معطوف به گذشته می‌شود: یکی زمانی که بیمار به شدت علاقه مند به این کار است، حالت دوم زمانی است که کار روی مشکلات جاری، تغییرات شناختی، رفتاری و هیجانی ناچیز ایجاد می کند و یا حتی اصلا منجر به هیچ تغییری نمی‌شود و سوم وقتی درمانگر صلاح را در این می ببیند که بفهمد ریشه مشکلات کنونی و افکار ناکارآمد جاری بیمار کجا هستند وچگونه منجر به شرایط کنونی بیمار شده اند.
  6. شناخت درمانی آموزشی است. هدف این است که بیمار بیاموزد خود، درمانگر خودش باشد وبر پیش گیری از عود تاکید می‌شود. درمانگر در همان نخستین جلسه درمان درباره ی ماهیت و سیر اختلال، فرایند درمان و مدل شناختی، مثلا این که چه طور افکار مراجع روی رفتار و هیجان او تأثیر می گذارند، به وی آموزش می دهد.
  7. شناخت درمانی محدودیت زمانی دارد. بیماران مبتلا به افسردگی و اضطراب ساده در ۴ تا ۱۴ جلسه شناخت درمانی شرکت می کنند. هدف درمانگر مثل سایر بیماران مشابه مراجع، تسکین علایم، تسهیل بهبودی اختلال، کمک به او در حل مشکل سازترین مسائلش و آموزش روش هایی به وی برای جلوگیری از عود مشکل می باشد. جلسات درمانی مراجعه در ابتدا هفتگی می باشد. اگر افسردگی او شدیدتر بود، یا افکار خودکشی داشت، تعداد جلسات درمانی بیش تر و فاصله آن ها کم تر می‌شود.
  8. جلسات شناخت درمانی ساختار دارند. شناخت درمانی صرف نظر از تشخیص بیمار یا مرحله درمانی، یک ساختار از قبل معلوم را در درمان پی می گیرد. درمانگر خلق او را بررسی می کند. از او می خواهد که هفته گذشته رامرور کند، هردو با همکاری هم دستور جلسه جاری را تعیین می کنند، از مراجع درخواست می‌شود که درباره جلسه قبل نظر بدهد، تکالیف درمانی مرور می شوند، دستور جلسه فعلی اجرا می‌شود، تکلیف جدید تعیین می‌شود، محتوای جلسه متوالیا خلاصه می‌شود و در پایان هر جلسه از مراجع خواسته می‌شود درباره جلسه نظر و بازخورد بدهد. این ساختار در طی جلسات درمانی همواره ثابت باقی می ماند.
  9. شناخت درمانی به بیماران می آموزد که افکار و باورهای ناکارآمد خود را شناسایی و ارزیابی کرده و به آن ها پاسخ بدهد. مثالی که قبلا ذکر شد، نشان می دهد که چگونه درمانگر به مراجع کمک می کند تا روی یک مشکل خاص یعنی پیدا کردن کار نیمه وقت متمرکز شود. درمانگر افکار ناکارآمد اورا با این سوال که «چه در ذهنت می گذشت»، پیدا می کند. وی با استفاده از روش بررسی شواهد تایید کننده و رد کننده ی آن افکار، اعتبار آن ها را بررسی می کندو بعد یک برنامه عملی برای مقابله با آن افکار پی ریزی می کند. درمانگر این کار را با روش پرسش گری سقراطی وبه شکل گام به گام وتدریجی انجام می دهد واین احساس را در مراجع شکل می دهد که درمانگر به جای این که به چالش با مراجع پرداخته یا سعی در متقاعد کردن وی یا قبولاندن دیدگاه های خود به مراجع را داشته باشد، به او کمک می کند تا اطلاعات را به دقت بررسی کند، وصحت ونیزسودمندی باورهای خودرا تعیین نماید.
  10. شناخت درمانی از فنون متنوعی برای تغییر تفکر، خلق و رفتار استفاده می کند. مهم ترین راهبردهای مورد استفاده در شناخت درمانی عبارت اند از پرسش گری سقراطی و تجربه مشارکتی. البته فنون برگرفته از سایر رویکردها (به ویژه رفتار درمانی و گشتالت درمانی) نیز در چارچوب شناختی مورد استفاده قرار می گیرند. انتخاب یک فن بر مبنای ضابطه مندی درمانگر از بیمار و هدف درمانگر در آن جلسه به خصوص، صورت می گیرد.
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.